کد خبر: 3578268
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱

نگاهی به زندگی و شهادت سیدحسین موسویان از شهدای قرآنی لرستان

گروه اجتماعی: سیدحسین موسویان از شهدای قرآنی لرستان عاشق و طالب علم بود؛ بنابراین به حوزه علمیه الیگودرز رفت و مشغول درس خواندن در مکتب جعفری شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، سیدحسین موسویان در سال 1342 در روستای سنج در شهرستان الیگودرز در خانواده‌ای مذهبی و باصفا به دنیا آمد وی دوران كودكی پا به پای پدر و خانواده و جامعه اسلامی خود و برای رهایی از استعمار استعمارگران به كار و كوشش می‌پرداخت.
وی دوران كودكی خود را با سایر شهدا به‌ویژه شهید سیدكاظم موسوی و برادر شهید محسن احمدی و سید روح‌الله موسوی سپری کرد.
شهید موسویان دوران تحصیلات ابتدایی خود را در روستای سنج به پایان رسانید و دوران نحصیلات راهنمایی را در شهرستان الیگودرز آغازکرد وی پابه‌پای مردم ایران  برای رهایی از استعمار و رژیم ستم‌شاهی در راهپیمایی‌ها و تظاهرات سال 1357شركت گسترده داشت و در روزهای آتش‌سوزی در این شهرستاان رخ داد بود مامورین رژیم منفوس پهلوی وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. شهید تحصیلات راهنمایی خود را رها كرده و به جامعه روحانیت پیوست.
وی عاشق و طالب عالم و چون از سلاله پاك پیامبر و ائمه‌اطهار(ع) بود به حوزه علمیه الیگودرز رفت و مشغول به درس خواندن در مكتب جعفری شد و پس‌از چندی كه جنگ در بر این مملكت جمهوری اسلامی تحمیل شد بر خود واجب دانسته كه جنگ را سرلوحه زندگی قرار دهد و به واحد بسیج شتافت و به جبهه‌های حق علیه باطل عازم شد بعد از چند سال خدمت صادقانه خود به مملكت خود به فرمان خود حضرت اباعبدالله لبیك گفت و به دیدار آن مشعوق خود رفت كه وی عشق زیادی به امام حسین(ع) داشت و خیلی خوشحاال می‌بود كه اسمش حسین است.
وصیت‌نامه شهید موسویان
ای اهل ایمان! سلاح برگیرید، آن‌گاه دسته دسته یا همه به یكبار متعد شوید و برای جهاد بیرون روید.سلام بر یگانه مرد جهاد، امید محرومان، سالار مردان، امام زمان(عج) و درود  بررهبر كبیر انقلاب و بر عاشوارئیان عصر امروز. سلام بر جنگجویان غرب و جنوب كشور اسلامی، حضور در جبهه را بر خود واجب دانستم تا به ندای امام عزیز لبیک گفته باشم.
پای در جبهه حق، علیه باطل نهادم تا بعد از فداکاری و ایثارگری، جان خود را فدا کنم.من به واحد یکتا سوگند یاد می‎کنم که تا آخرین قطره خون ناقابل خودم قدم عقب نمی‎گذارم و تا خون کاظم، محمد، سیدحجت و مهرعلی موسوی می‎جوشد، ما هم می‎خروشیم.من از شما مردم درخواست می‎کنم که دست از امام حسین(ع) و ولایت‌فقیه برندارید.
خاطره‌ای از شهید موسویان به نقل از همسر شهید
دوران آموزش عمومی سپاه در پادگان شهید غیوری اهواز مشغول آموزش بود كه صدای بلندگو را شنید كه بیمارستان‌های اهواز احتیاج به خون برای رزمندگان دارند ایشان چون ناراحتی قلبی و یا تپش قلب داشت نمی‌توانست خون اهدا كند و از وی جلوگیری به‌عمل آمد كه با هر طریقی بود خود را به مركز اهدا خون رسانید و به سؤالات دكتر پاسخ می‌داد و ناراحت بود كه خدا نكند وی را جواب کنند یك‌مرتبه وی خیلی خوشحال شد و از طرف دكتر به سمت تخت‌های آن مركز شتافت و با اهدا چندین بار خون خود جان چند تن از رزمندگان را نجات داد و دین خود را به این انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ادا كرد.
captcha