نیلوفر، دختر دهه هفتادی است که با وجود معلولیت از ناحیه دو پا، اما دارای اراده پولادینی است که چشم هر رهگذری را به سمت خود میکشاند. امروز، مردم با نگاه کردن به او از سر ترحم با او رفتار نمیکنند، بلکه از این دختر بااراده بهعنوان الگویی کمنظیر یاد میکنند. برخی از آنان اعتراف میکنند که اگر اراده این دختر جوان را داشتند حتما به موفقیتهای بسیار میرسیدند.
درست است که معلولیت محدودیتهایی را برای افراد ایجاد میکند، اما قرار هم نیست افراد معلول سر در لاک خود کرده و در اجتماع حاضر نباشند. شاید برعکس این افراد با توانمندیهای بسیار میتوانند خود را به رخ جامعه کشانده و موفقیتهای بسیاری نیز کسب کنند. با وجود اینکه افراد معلول از توانایی کمتری نسبت به افراد سالم برخوردارند، اما کسب رتبههای خوب کنکور، موفقیت در حوزههای علمی، قرآنی، هنری و ... خط بطلانی بر این تفکر است. خبرنگار ایکنا از استان مرکزی بهمناسبت، 12 آذر، روز جهانی معلولان با نیلوفر دربندی، هنرمند معلول اراکی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم.
نیلوفر دربندی، متولد سال 75، کارشناس تاریخ اولین فرزند خانواده آقای دربندی است که از ناحیه دوپا دارای معلولیت است. این دختر با اراده، با خوشخلقی و رفتار پسندیده نظرها را به خود معطوف کرده است. او که به دختر عروسکفروش معروف است، پنج سال است که عصر هر روز در میدان مرکزی شهر بساط عروسکفروشی خود را باز کرده و به دختران کودک و نوجوان و حتی بزرگسال امید را هدیه میدهد.
بیشتر ببینید:
خانم دربندی که با شوق و هیجان بسیار پذیرای ما بود از دوران کودکی خود برایمان اینگونه گفت: دوران کودکی بسیار خوبی داشتم و مانند سایر دختران بیشتر «خالهبازی» میکردم. پس از اتمام شش سالگی نیز وارد مدرسه شدم. همیشه مانند کودکان عادی زندگی کردم و خود را محدود به معلولیت و نتوانستن نکردم. دوستان بسیار خوب و همراهی نیز داشتم و اگر بازی نیاز به دویدن داشت که از عهده من خارج بود دوستان هم انجام نمیدادند تا من نیز در بازی شریک آنان باشم. ساعات ورزش دوران مدرسه نیز همکلاسیها داوطلبانه با من شطرنج بازی میکردند و این رفتار گروه همسالان باعث شد تا هیچگاه احساس تنهایی نکنم.
وی در مورد انتخاب رشته خود در دانشگاه گفت: مثل دخترای دیگر و سایر بچهها در کودکی دوست داشتم دکتر شوم، اما روزگار طوری دیگر برایم رقم زد. از ابتدای کودکی به داستان، تاریخ و اتفاقات آن دوران بسیار علاقه داشتم. همزمان در سه رشته معارف، تاریخ و حقوق در دانشگاه پذیرفته شدم، اما هم به تاریخ علاقه داشتم و هم برای تحصیل در یکی از رشتههای معارف و حقوق باید خوابگاه میرفتم که این امکان برایم وجود نداشت؛ از اینرو این رشته جذاب را انتخاب و تحصیل را آغاز کردم. با وجود اینکه شرایطم خاص بود، اما دوستان بسیار خوبی داشتم که در این مسیر مرا حمایت میکردند.
دربندی در مورد ورود به عرصه هنر نیز بیان کرد: به تدریس علاقه داشته و دارم، اما این امکان برایم فراهم نیست؛ از اینرو به هنر روی آوردم و در مؤسسه «رعد مهربانی» آموزش دیدم. در این مؤسسه کلاس زبان ثبتنام کردم که روزی دیدم یکی از بچهها در حال درست کردن عروسک است و از همان زمان آموزش دیده و به انجام این کار نیز علاقهمند شدم. پس از دوره یک ماهه کار را شروع کرده و محصولات را در میدان شهدا به فروش میرسانم. در رشته فیروزهکاری نیز به تازگی وارد شدم که پس از آموزش در فنیوحرفهای توانستم مدرک این رشته را در بخش عملی و تئوری کسب کنم.
وی امید را یکی از لازمههای زندگی برشمرد و با بیان اینکه معلولان باید روحیه خودباوری و نشاط را در وجود خود تقویت کرده و رسیدن به این مرحله مستلزم حمایت خانواده و اجتماع است، اظهار کرد: توصیه من به دختران و پسران معلول این است که هیچگاه خود را دستکم نگرفته و گوشهگیر نباشند. برای خود هدف تعریف کرده و برای رسیدن به آن پشتکار داشته باشند. ما باید دست روی زانوی خود گذارده و با یک «یا علی» مسیر خود را تا رسیدن به قله طی کنیم. ما نباید منتظر باشیم تا فردی پیدا شود و ما را حمایت کند. حامی اصلی ما خدا، توسل به قرآن و مکتب اهل بیت(ع) است.
نیلوفر در مورد فروش محصولات خود گفت: از همان ابتدا که آموزش عروسکسازی را دیدم به فروش فکر کردم و امروز پنج سال است که محصولات خود را به فروش میرسانم. کار کردن حسی لذتبخش و امیدوارانه است. ما نیز همچون سایر شهروندان حق زیستن و بهزیستن داریم و حاضر نیستیم این را ببخشیم. عروسکهای من حتی به استانهای دیگر و حتی سایر کشورها میرود. یکی از همشهریها عروسکهایی از من خرید و برای بستگان خود در کانادا پست کرد. به یاد دارم خانمی که 14 سال بچهدار نشده بود عید دو سال قبل به نیت فرزند عروسکی از من خرید، امسال مرا دید و گفت فرزندی دارد و این سخن که خداوند متعال به او عنایت کرده، مرا بسیار خوشحال کرد. قرار نیست خدا همه چیز را با هم از انسان بگیرد. قطعاً اگر چیزی بگیرد توانایی دیگری به او میدهد. بهطور مثال بنده کار دبیری را خیلی دوست دارم، اما ورود به این حرفه دارای شرایطی است که با من سازگار نیست، اما این امر باعث خانهنشینی من نشده است.
وی از خانوادهها و جامعه خواست تا به معلولان به چشم انسان مصرفی نگاه نکنند، چراکه آنان دارای استعدادهای نهفتهای هستند که باید فرصت شکوفا شدن پیدا کنند. والدین به فرزندان معلول خود بها داده و آنان را در معرض آموزشهای مختلف قرار دهند تا استعدادشان شکوفا شود. ما به دیده شدن نیاز داریم و این فرصت باید از سوی خانواده و جامعه تأمین شود.
دربندی به تشریح مشکلات خود پرداخت و از عدم مناسبسازی معابر برای تردد معلولان گلایه کرد و افزود: ما معلولان با مشکلات متعدد دستوپنجه نرم میکنیم. شرایط تردد با وجود تعداد پلها برای ما بسیار سخت است و اگر والدین با ما نباشد خطر تصادف ما را تهدید میکند. نداشتن منزل شخصی از دیگر مشکلات است. با توجه به شرایط بنده و پدرم که هر دو معلول هستیم و با اجارهبهاهای سنگین انتخاب مسکن کاری بسیار دشوار است. برگزاری کلاسهای آموزشی خارج از شهر نیز از دیگر مشکلاتی است که وجود دارد.
این دختر عروسکفروش در مورد درآمد حاصله از عروسکفروشی نیز بیان کرد: درآمدم قبلا بهتر بود، اما کاهش قدرت خرید مردم روی فروش من نیز تأثیر گذاشته است. از طرف دیگر الیاف و ابزارها برای تهیه فیروزهکاری هزینهبر است؛ از اینرو نمیتوان درآمد مورد نظر را توقع داشت. به آموزش نیز فکر میکنم، اما باید شرایط فراهم باشد.
وی در خصوص وضعیت و جایگاه بانوان و آقایان معلول نیز بیان کرد: به نظرم رفتوآمد برای آقایان راحتتر است. بانوان بیشتر از آقایان به زیبایی و ظاهر اهمیت میدهند؛ از اینرو با وسواس و حساسیت بیشتری در اجتماع حاضر میشوند، چراکه بیشتر خود را با همنوعان خود قیاس میکنند و این امر در آقایان کمتر دیده میشود. در حوزه ورزش نیز به نظر میرسد شرایط برابر باشد و بسیاری از بانوان ما ورزشکار نیز هستند.
دربندی در ادامه سخنان خود به حس همدلی بین او و دوستانش اشاره کرد و گفت: در طول زندگی دوستان خوبی داشتم. اراده و توکل خوبی در زندگی دارم و با توکل به خدا هیچگاه فکر نمیکنم از بقیه دختران چیزی کم دارم. امروز این نگاه کمی تغییر پیدا کرده و حس همدلی کمرنگتر از گذشته شده است. معلولان کودک و نوجوان دوستان کمی دارند و در واقع کسی با آنان دوست نمیشود.
از نیلوفر خواستم که مادرش را برایمان توصیف کند که گفت: حضور مادرم در زندگیام بسیار پرنگ است. مادرم پاهای من است. اگر مادرم نبود من نمیتوانستم بایستم. در تمام طول روزها، شبها، در سرمای زمستان و گرمای تابستان امیدهای مادر بعد از امیدهای خدا مهمترین عامل زیستن و تلاش من برای رسیدن به قله موفقیت بود. برای موفق بودن نباید سرمایهدار بود، بلکه فقط باید اراده داشت. من درس ایستادن را از حضرت زینب(س) آموختم و سعی کردم در برابر تندبادهای زندگی خم نشوم. من علاوه بر معلولیت از ناحیه دوپا، از نظر شنوایی، بینایی و ریوی نیز مشکلاتی دارم و برای شنیدن از گوش راستم سمعک استفاده میکنم. گوش چپم هم کمشنواست.
وی از گروههای NGO خواست تا حمایت بیشتری از معلولان داشته باشند و ادامه داد: با توجه به اینکه داشتن مشاغلی همچون دبیری حائز شرایطی است و افرادی مثل بنده حائز این شرایط نیستند، انتظار بنده این است که مکانی برای ارائه محصولات ما در نظر بگیرند و کلاسهای آموزشی نیز در مرکز شهر برگزار شود تا امکان استفاده برای همه فراهم شود.
دربندی اولین مربی قرآن خود را مادر معرفی کرد و افزود: با کمک مادر روخوانی و روانخوانی قرآن را آموختم و همراه با ایشان در کلاسها و جلسات حضور داشتم. بهواسطه این آموزشها چند رتبه قرآنی در مسابقات قرآن نیز کسب کردم. اول خدا و بعد مادرم مهمترین عامل موفقیت من هستند. ارادهای که نیاز داشتم را از معلولیت گرفتم.
اکرم خَدک، مادر نیلوفر، نیز دخترش را انسانی با اراده و مصمم در کارها توصیف کرد و گفت: به محض تولد نیلوفر متوجه شدم دارای گردنی کوتاه و پاهایی خمیده است، از همان دوران با توجه به اینکه پدرش هم معلول است به دکترهای متعدد مراجعه کردیم، حاضر بودم برای سلامتی او هر کاری که لازم باشد انجام دهم. دخترم بسیار باهوش است و از چهار ماهگی کلمات را بهصورت نامفهوم ادا میکرد.
وی دقت و حافظه خوب نیلوفر را از دیگر شاخصههای رفتاری دخترش بیان کرد و افزود: از همان دوران کودکی قصهها را حفظ میکرد و پس از بزرگتر شدن نیز متوجه اراده قوی او در کارها و تحصیل شدم. معلولیت برای او معنا ندارد و محدودش به خانه و خانهنشینی نکرد. من نیز پابهپای دخترم همه جا مدرسه، دانشگاه و میدان شهر برای فروش محصول بودم. او جان من است و برای موفقیت بیشتر او حاضرم هر کاری انجام دهم.
خدک در پاسخ به این پرسش که آیا نگاه مردم به نیلوفر شما را اذیت نمیکرد، اظهار کرد: اوایل برای بیرون بردن او سختیهایی داشتم، اما در مدت زمان کوتاهی این سختیها از بین رفت. هیچگاه از وجود نیلوفر ناراضی نبوده و نیستم و هیچگاه هم ناشکری نکردم، چراکه دخترم باعث افتخار من است. او هر کاری را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. اراده او تحسین برانگیز است.
وی ادامه داد: با بیرون بردن دخترم میدیدم که مردم میگویند خدایا شکرت. این نوع سخنان نه تنها باعث دلسردی هم نشد، بلکه با این تفکر پیش رفتم که چه خوب مردم با دیدن دختر من یاد خدا میکنند. دختر من اینقدر نمونه و پاک است که مردم را به انس با خدا و شکرگزاری دعوت میکند. این تفکر مرا بسیار آرام میکرد. دخترم روح بزرگی دارد و توانست با این روحیه بسیار موفق باشد.
مادر نیلوفر دیده شدن جامعه معلولان را از مسئولان خواست و افزود: کاش مکانی برای ارائه محصولات جامعه معلولان در نظر گرفته میشد. منزل نیز از دیگر دغدغههایی است که دارم و همیشه نگرانم اگر روزی من نباشم، نیلوفر چه خواهد شد. مناسبسازی معابر از دیگر توقعات جامعه معلولان است، گاهی اتوبوسها و تاکسیها ما را بهدلیل داشتن ویلچر سوار نمیکنند، در صورتی که اتوبوسهای فعلی مکانیزه هستند و این قابلیت و امکان برای آنان در نظر گرفته شده است. متأسفانه در معابر هم شاهدیم که سنگفرشهای محل عبور افراد نابینا جمعآوری شده و مالک به سلیقه خود سنگفرش میکند که این امر نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. معلولان عضو این جامعه هستند و باید از امکانات استفاده کنند.
وی خطاب به دختران معلول نیز گفت: در خانه ننشینید. متأسفانه برخی از دختران معلول خانهنشین شده و حتی تحصیل در مدرسه را رها کرده و نمیتوانند کاری انجام دهند. این افراد دارای استعدادهای خوبی در زمینههای مختلف هستند که باید به کمک ما وجامعه شکوفا شود.
خدک از حضور در کلاسهای آموزش قرآن در شهرستان شازند نیز برایمان گفت و اضافه کرد: قرآن و توسل به اهل بیت(ع) کمک کردند تا از دخترم یک دختر با اراده بسازم. من با مشکل نیلوفر کنار آمده و از خداوند خواستم به من توان بده تا بتوانم از امانتش به خوبی و شایستگی مراقبت کنم. من به این موضوع به چشم یک امتحان الهی نگاه کردم و امیدوارم مرضی رضای خداوند باشد.
وی تصریح کرد: با نیلوفر همه جا رفتم. او همه اماکن همچون رستورانها، کافیشاپها، سینما و... را تجربه کرده است. اجازه ندادم به خاطر معلولیت از هیچ حضوری محدود شود. وظیفه ما والدین این است که فضای رشد را برای فرزندان خود مهیا کنیم و این وظیفه برای والدین دارای فرزندان معلول بیشترست.
این گزارش نگاه کوتاهی به زندگی دختری با توانایی خاص و ویژه است. قطعاً این خانوادهها با مشکلات بسیار درگیر هستند و شایسته است مسئولان و بهویژه خیرین در این امر ورود جدیتر داشته باشند و توجه به این قشر و جایگاهشان را فقط به روز معلول محدود نکنند.
انتهای پیام