ذات فلسفه حرکت و تحول است
کد خبر: 4185047
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۹
در همایش بزرگداشت میرفندرسکی مطرح شد

ذات فلسفه حرکت و تحول است

یک مدرس فلسفه اسلامی گفت: برخی می‌گویند فلسفه به پایان رسیده است؛ ولی چنین نیست؛ ذات فلسفه حرکت و تحول است؛ زیرا تفکر هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد و اساساً هیچ علمی به آخر خود نرسیده و نخواهد رسید.

محسن غرویان مدرس فلسفه اسلامیبه گزارش ایکنا از اصفهان، همایش بزرگداشت حکیم متأله، ابوالقاسم میرفندرسکی امروز، 9 آذرماه در سالن اجتماعات اداره‌کل بهزیستی استان اصفهان برگزار شد.

در این همایش، حامد ناجی، دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: میرفندرسکی در رساله صناعیه خود برای اولین بار قرائت جدید از فلسفه عرضه کرد و فلسفه را صنعت نامید که تعبیری قابل تأمل است. نکته مهمی که وجود دارد، این است که بدانیم از میان گزاره‌ها و روش فلسفی، کدام یک فلسفه است؟ به عبارت دیگر، فلسفه روش است یا گزاره؟

وی درباره نگاه میرفندرسکی به این موضوع توضیح داد: او در رساله صناعیه، صنعت صناعت را این‌گونه تعریف می‌کند که قوه فاعله‌ای‌ست که وقتی در موضوعی دقیق می‌شود، با فکر صحیح  و به‌ شرطی که محدودالذات به این اصول نگاه کند، می‌تواند آنها را تحلیل کند. برای اولین بار، در رساله «اخوان الصفا» به‌طور جدی به موضوع صنعت پرداخته شده است. در این رساله، صنعت چیزی نامیده شده که به‌واسطه آن تشرف به خداوند حاصل می‌شود؛ البته ما این تعریف را برای حکمت به‌کار می‌بریم.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: کتاب «تأثیرالسعادة» نوشته فارابی از جمله دیگر منابعی‌ست که به گفت‌وگو درباره صنعت پرداخته است. فارابی در این کتاب اظهار کرده که هر کس در هر صنعتی قوی شود، حکیم نامیده می‌‎شود؛ یعنی اگر فرد در آهنگری هم به درجات بالایی برسد، حکیم نام دارد.

وی درباره ارکان صنعت تصریح کرد: میرفندرسکی درباره ارکان صنعت بحث نکرده، ولی کتاب «اسرار الآیات» نوشته ملاصدرا به این موضوع پرداخته است. میرفندرسکی درباره اینکه هر شخص به‌صورت ابتدایی باید چه صنعتی را در پیش بگیرد نیز سکوت کرده؛ ولی در رساله «اخوان الصفا» بیان شده که شخص باید بداند در قران کدام کوکب به دنیا آمده است؛ برای مثال اگر کسی در قران مشتری به دنیا آمده باشد، باید به دنبال امور زاهدانه باشد.

ناجی افزود: اگر کسی قران خود را نداند، باید او را به معبد برد و دید که به طرف کدام یک از مظاهر کواکب منعطف می‌شود؛ اولین چیزی که او را جذب کند، مورد توجه قرار می‌گیرد و تکلیفش روشن می‌شود. از نظر کتاب «اخوان الصفا»، کسی که به دنبال صنعت می‌رود، باید ویژگی‌هایی از جمله حرکت یا تحرک، نشاط و زیرکی داشته باشد؛ اگر این موارد در کسی جمع شود، او اهل صنعت خواهد بود. برای حصول صنعت باید اهل کوشش و ممارست باشیم، در غیر این صورت کاری از پیش نخواهیم برد. یک فرد دارای صنعت می‌تواند محصولاتی از جمله یک شیء عادی، شیء دارای نوآوری یا صنعت جدید ایجاد کند؛ یعنی عنصر زیباشناختی در کنار آن قرار گرفته و شیء جدیدی ایجاد کرده است.

فلسفه جغرافیا ندارد

در ادامه حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین محسن غرویان، استاد حوزه و دانشگاه و مدرس فلسفه اسلامی نیز در این همایش اظهار کرد: کلمه صنعت گاه به معنای فن و فن نیز به معنای علم مانند علم فیزیک، شیمی، حکمت و... است؛ ولی در محاورات روزمره بیشتر صنعت را به معنای فن رانندگی، خیاطی، نجاری و... به‌کار می‌بریم. بحث‌های حکمت نظری و فلسفه کار یدی نیستند، بلکه کار فکری هستند؛ ولی در هر حال کار به حساب می‌آیند و صنعت نامیده می‌شوند، حکیم به‌دلیل اینکه فعالیتی برای کشف مجهول انجام می‌دهد، در هر حال مشغول انجام کار است؛ بنابراین می‌توان واژه صنعت را به همه علوم اطلاق کرد.

وی درباره اینکه طبق نظر عده‌ای، برای تحول علوم انسانی از جمله فلسفه، باید با فلسفه غرب ارتباط برقرار کرد، توضیح داد: موافق این ایده هستم و معتقدم که برای پیشبرد فلسفه خود باید با فلسفه غرب در ارتباط باشیم و با آن مواجه شویم، بتوانیم فلسفه جدید را به درستی درک کنیم و بعد از آن کاری را که باید انجام دهیم، بیابیم. برخی می‌گویند که فلسفه به پایان رسیده است؛ ولی چنین نیست؛ ذات فلسفه حرکت و تحول است؛ زیرا تفکر هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد و اساساً هیچ علمی به آخر خود نرسیده و نخواهد رسید.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: علوم تا امروز هیچ خط پایانی نداشته‌اند، به‌ویژه اگر فلسفه به پایان خود رسیده بود، ما امروز در این همایش فلسفی حضور نداشتیم. فلسفه جغرافیا ندارد، درست است که فلسفه غرب و شرق و... از جنبه‌هایی قابل تفکیک هستند؛ ولی به‌طور کلی فلسفه به معنای تفکر و اندیشیدن جغرافیا ندارد. ما باید در کشور خود حکمرانی فلسفی داشته باشیم. به‌گفته افلاطون، «حاکم باید حکیم باشد.» بزرگان و فیلسوفان باید دائماً بر همه امور کشور نظارت داشته باشند؛ زیرا عقل مدبر بدن و نفس مدبر نبات، حیوان و انسان است.

وی گفت: 40 سال از عمر انقلاب گذشته است و ما فقط سخن می‌گوییم و هیچ نظریه جدیدی عرضه نکرده‌ایم. جلساتی برای بومی‌سازی علوم انسانی در کشور برگزار می‌شود؛ ولی هیچ خروجی‌ای ندارد، کتاب‌های درسی در زمینه علوم انسانی و کتاب‌های دانشگاهی هیچ تحولی در خود ندارند، اگر تحول یا بومی‌سازی‌ای اتفاق افتاده بود، همگان متوجه آن می‌شدند؛ زیرا برخی قصد دارند فلسفه غرب را به کلی کنار بگذارند، در حالی که چنین چیزی امکان‌پذیر نیست.

غرویان ادامه داد: امروز نظریه‌ دهکده جهانی مطرح است. افکار و نظریات در حال جابجا شدن هستند و کسی نمی‌تواند جلوی تبادل افکار و فلسفه را بگیرد؛ بنابراین اینکه بخواهیم به اسم بومی‌سازی، همه آنچه را در غرب وجود دارد، نفی کنیم، غیرممکن است. چندی پیش آیت‌الله جوادی آملی نظریه‌ انقلابی جدیدی در فقه مطرح کرد که بی‌نظیر است. طبق این نظریه، روایاتی که بر قاضی نشدن زنان تأکید می‌کند، برای جامعه امروز نیست، این روایت‌ها برای زمانی است که زنان فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشتند و در خانه‌های دربسته زندگی می‌کردند؛ ولی امروز زنان در عرصه‌های اجتماعی و علمی حضور پررنگ دارند.

وی تصریح کرد: امروز در جامعة‌الزهرای قم زنان مدرس کفایه و رساله هستند؛ بنابراین مجتهد تربیت می‌کنند. همین زنان به تدریس جواهر نیز می‌پردازند و برای آینده قاضی تربیت می‌کنند. اگر خانمی مدرس جواهر و کاملاً بر احکام قضایی مسلط است، حداقل می‌تواند برای زنان قضاوت کند، البته که برای مردان هم می‌تواند و مانعی ندارد. این حرف که زنان نمی‌توانند قاضی شوند، برای زمان‌های گذشته است و زنان امروز عالم هستند؛ بنابراین می‌توانند مرجع تقلید هم باشند، مرجع تقلید می‌تواند رهبر، رئیس‌جمهور و قاضی یک جامعه هم باشد. طبق این نظریه، قوه قضائیه باید برای قاضی شدن زنان هم آزمون برگزار کند.

نظر بزرگان زمان درباره میرفندرسکی

محمدجواد شمس، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) نیز در این نشست اظهار کرد: ما چگونه می‌توانیم درباره عارف یا انسان‌شناس بودن عالمان گذشته خود قضاوت کنیم؟ درباره عرفان چند شاخص مهم وجود دارد، از جمله اینکه شخص آثار عرفانی داشته باشد، استادان و شاگردان او اهل سیروسلوک باشند و اینکه هم‌عصران و به‌ویژه بزرگان دوران درباره او چه بگویند.

وی درباره اینکه بزرگان چگونه درباره میرفندرسکی سخن می‌گفتند، توضیح داد: بیشتر تذکره شعرای فارسی‌زبان به میرفندرسکی اختصاص یافته است، از جمله کتاب «مجمع‌الفصحا» و همگی به اتفاق از بزرگی، سیروسلوک و عرفان او سخن گفته‌اند. حتی بعضی او را بایزید زمان نامیدند؛ زیرا میرفندرسکی حدود 300 سال با زمان حیات بایزید بسطامی فاصله دارد.

عضو هیئت علمی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) بیان کرد: در میان منابع موجود، ملااحمد نراقی در کتاب «مثنوی طاقدیس»، داستان میرفندرسکی را در هند بیان کرده است. کراماتی نیز به او نسبت می‌دهند. بعضی از شاگردان و استادان میرفندرسکی اهل سیروسلوک بودند. در آن زمان گرایش به عرفان همواره وجود داشت؛ ولی هیچ‌کدام از استادان میرفندرسکی، عارف به‌مثابه پیر طریقت نبودند و هیچ اشاره‌ای در این‌باره وجود ندارد.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha