واکاوی مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ
کد خبر: 4046306
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۷

واکاوی مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ

هفتاد و یکمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «عرفان اسلامی» به صاحب‌امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ هفتاد و یکمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «عرفان اسلامی» به صاحب‌امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان منتشر شد.

«بررسی ولایت در آثار قشیری»، «مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ»، «تقارب محتوایی آموزه‌های عرفان اسلامی و روانشناسی فردی آدلر»، «نظریه عالم کبیر و عالم صغیر در مکتب ابن‌عربی»، «روانشناسیِ عرفانیِ دین براساس نظریّات یونگ در دفتر ششم مثنوی»، «نگاهی به مرگ‌اندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)» از جمله عناوین مقالات این شماره است.

در چکیده مقاله «مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ» آمده است: «بشر از همان اوان حیات خود بر زمین، با پدیده‌‌های رازآمیز بسیاری روبه‌رو بوده ­است و یکی از رازآمیزترین این پدیده‌ها برای او، نور بوده‌ است. نور، نوع زندگی و معماری فضای زیست آدمی را تحت ­‌تأثیر قرارداده و افزون بر جنبه مادی و فیزیکی حیات بشر، به­ تدریج بر جنبه ذهنی و معرفتی وی نیز پرتو افکنده­ است. در ساحت معرفتی و فلسفی، نور، چشم‌انداز بحث‌هایی ظریف را فراروی آدمی گشوده ­است. در کنار همه این ویژگی‌ها، نور به­ عنوان تجلّی زیبایی، در خدمت بیان هنری درآمده و گونه‌های هنر را از امکانات مادی و بیانی وسیعی بهره‌مند کرده ­است. در این مقاله با استفاده از نظریه نماد، کارکردهای نمادین نور و خوشه‌های تصویری مرتبط با آن یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و ... در دیوان حافظ تبیین ­می­ شود و نیز سعی­ کرده ایم به بررسی لایه‌ها و وجوه گوناگون نور از قبیل نور نماد حق تعالی، انسان کامل، جهانِ غیب به منزله نور، حضور نور در مکان، خوراک و شراب و تبیین مقوله فنا و بقا در دیوان حافظ با استفاده از پدیده نور ‌بپردازیم تا دریچه‌ای دیگر برای شناخت کامل‌تر دیوان این شاعر برجسته‌ گشوده­ شود.»

در چکیده مقاله «نظریه عالم کبیر و عالم صغیر در مکتب ابن‌عربی» آمده است: «نظریه عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم در جهان اسلام، در بیان اخوان­‌الصفا و تفکر اسماعیلی، غزالی، شیخ اشراق، افضل­الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافت­ه است. این نظریه در مکتب ابن­‌عربی، اندیشه‌­ای اساسی و زمینه­‌ای است که با تمام مباحث جهان­شناسی و انسان‌شناسی این مکتب، پیوند داشته و در پی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن­‌عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل بررسی است. تناظر جزوی یکا­یک اعضای انسان را با تک‌تک اجزای عالم، مقابل قرار می­‌دهد، و بیشتر جنبه ذوقی و تمثیلی دارد. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می‌­توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی­ کرد. بر اساس جهان­‌شناسی و انسان­‌شناسی ابن عربی، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و بر این­ اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از ­این­ جهت، نشانگر یک حقیقت‌ا­ند و هر سه با یکدیگر تطابق ­دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه الهی؛ روح؛ معنی؛ و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم بوده، و از این­ رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی­ می­‌شود.»

در چکیده مقاله «نگاهی به مرگ‌اندیشی در اهم متون نثر عرفانی (قرن ششم تا دهم)» آمده است: «مرگ پرسشی بی­‌پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول­ کرده ­است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده‌اند. متون عرفانی نیز با توجه­ به اینکه بر آموزه‏‌های قرآنی و دینی تکیه­ دارند، مسئله مرگ را به­ نوعی واکاوی کرده‌‏اند. در مقاله حاضر که به شیوۀ تحلیلی توصیفی ارائه­ می­‌شود، مهم­ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم مورد توجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را درباره مرگ مورد بررسی­ قرار دهد. آنچه از بررسی متون مورد نظر استنباط­ می­‌شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به­ صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویر می­‌شود جزء دغدغه‌­های نثرنویسان است و در این میان آموزه‌‏های اسلامی با دیدگاه‏‌های صوفیانه و عرفانی تلفیق­ شده‌ است. به­ لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می‏‌توان­ دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره‏‌ها بیان­ شده ­است که گاه تفسیر جزئیات آن‏ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی­ شده ­است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونه جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم‌‏بندی­ نمی‏‌کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل­ شده­ است.»

انتهای پیام
captcha