درباره تورم علم اصول
کد خبر: 3997219
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۲

درباره تورم علم اصول

به اعتقاد حسن انصاری ممکن است آشنایی با تمام نظرات در مباحث مختلف علم اصول برای طالب علمی که تنها می‌خواهد با علم اصول آشنا شود ضروری به نظر نرسد اما بی ترديد علم اصول با همه جزئيات مباحث آن سنتی تاريخی را نمايندگی می‌کند که درکی عميقتر از فرايند فهم و تفکر دينی در اسلام را برای ما ممکن می‌کند.

به گزارش ایکنا، حسن انصاری، عضو هیئت علمی دانشگاه پرینستون، یادداشتی درباره تورم در علم اصول فقه در کانال خود منتشر کرده است که متن آن از نظر می‌گذرد؛

برخی معتقدند علم اصول و مباحث مختلف آن در طی دويست سال اخير تورمی بيش از اندازه و نياز فقه به آن پيدا کرده است. به اين معنا که يا بسياری از بحث های آن دارای ثمره ای علمی در مباحث اصلی و سنتی اصول فقه نيست و يا اينکه ثمره ای در مباحث اجتهادی فقه و فتوا ندارد. درستی و يا نادرستی اين داوری را بايد در جای خود بررسی کرد. منتهی يک نکته معمولا در اين تحليل و ارزيابی مورد غفلت قرار می گيرد و آن اينکه علم اصول تنها مجموعه ای از مباحثی نيست که در خدمت حجيت در فقه به کار می آيد.

علم اصول سنت مواجهه فقيهان و عالمان مسلمان است با مقوله فهم کتاب و سنت؛ چه در مقام لفظ و چه در مقام دلالت. به همين دليل از همان آغاز علم اصول با بسياری ديگر از علوم دينی و يا زبانی و همچنين علم کلام به عنوان مبانی نظری الهيات دينی اسلام پيوند يافت. بدين ترتيب بسياری از مباحث مرتبط در علم اصول مورد بحث قرار گرفت. همزمان با تحول در علوم مرتبط، مباحث علم اصول هم گسترش پيدا کرد و طرح مباحث در ارتباط با مباحث حجيت خود زمينه را برای تحول در ساير علوم پيوسته هم در مقابل ايجاد می کرد. در سده های پنجم تا هفتم قمری در بغداد طالب علمان در مدارسی مانند نظاميه غير از علوم ادب عمدتا علم اصول می خواندند و خلاف که با آن مرتبط بود. در واقع به يک معنا علم اصول تبديل شد به مادر علوم برای دروس مدرسی دينی.

بدين ترتيب بسياری از کسانی که در علم اصول تخصص می يافتند لزوما فقيه نبودند. علم اصول در کنار علم کلام آموخته می شد و متخصصان در کلام و حتی فلسفه معمولا مهمترين مساهمت ها را در تحول علم اصول داشتند. در بسياری از کتاب هایی که با مجلدات/ فصل هایی در طبيعيات و الهيات و منطق نوشته می شد حتی مجلدی به علم اصول اختصاص می يافت. معتزله و زيديه که معمولا مباحث علم اصول را در بابی مستقل در کتاب های کلامی خود می نوشتند. بدين ترتيب دانش اصول، سنتی از طرح مباحث مختلف ادبی، کلامی و فلسفی را نمايندگی می کرد. فخر رازي در تحول علم اصول و ارتباط آن با علم کلام تأثير مهمی داشت.

بعدا شارحان حاجبی که خود در علم کلام و فلسفه متأثر از فخر رازی و آثار او همچون ملخص و محصل بودند شماری از مباحث مرتبط با مباحث کلامی و فلسفی را به ويژه در بحث های الفاظ علم اصول وارد کردند. مکتب شيراز از اين حيث اهميت دارد. در ميان اماميه در سنت شرح نويسی بر حاجبی و معالم اين مباحث وارد علم اصول شيعی شد؛ به ويژه از دوران حاشيه های اوليه بر معالم از دوره صفوی تا دوران وحيد و شاگردانش که شرح و حاشيه نويسی بر معالم و وافيه انتشار بيشتری يافت. در دوره شاگردان وحيد از همه اين سنت ها در نوشتن آثاری در علم اصول و به ويژه مباحث الفاظ در کتاب هایی مانند هداية و مفاتیح و قوانين و شروح وافيه و کتب نراقی ها بهره گرفته شد. بنابراين علم اصول تبديل شد به سنتی مدرسی که با آن می شد با همه علوم مرتبط آشنایی حاصل کرد.

ممکن است آشنایی با تمام نظرات در مباحث مختلف علم اصول برای طالب علمی که تنها می خواهد با علم اصول آشنا شود ضروری به نظر نرسد اما بی ترديد علم اصول با همه جزئيات مباحث آن سنتی تاريخی را نمايندگی می کند که درکی عميقتر از فرايند فهم و تفکر دينی در اسلام را برای ما ممکن می کند. از رهگذر آشنایی عميق با مباحث علم اصول است که می توان درک درست تری از مبانی فهم و هرمنوتيک دينی داشت و از مواجهه با "نص" و تفسير متن. به ويژه اگر اين آشنایی توأم باشد با درکی تاريخی از تحول علوم و مباحث.

مثلا اگر مباحث وضع را در اصول دنبال کنيم می بينيم که با طيفی از مباحث مرتبط زبانی، ادبی، مباحث کلامی، منطقی و فلسفی روبرو هستيم. آشنایی دقيق با مباحث و مطالب اين بخش از مباحث الفاظ ما را با سنت های مختلف علمی در تمدن اسلامی آشنا می کند. طبيعی است که سطوح مختلف و رويکردهای گوناگون مواجهه با مباحث اين بخش از علم اصول، به طور نمونه، بستگی تامی دارد با تعلقات و گرايش های فلسفی و کلامی کسانی که در تحول مباحث وضع مساهمتی داشته اند.

بسياری از جزئيات مسائلی که در دو قرن اخير در خصوص مباحث وضع بيان شده معلوم است که از سوی کسانی طرح شده که موضوعات را در چارچوب تحول مباحث فلسفی در خصوص مثلا بحث اصالت وجود و مباحث ماهيت و کلی طبيعی دنبال نکرده اند. آنهایی که آشنایی عميقتری با مباحث فلسفی داشته اند در حاشيه های خود مثلا بر کفايه موضوعات را با عنايت بيشتری به مباحث وجود و ماهيت در فلسفه صدرایی پيش برده اند.

روشن است که اگر ما به اصالت وجود معتقد باشيم به طور نمونه طرح مطالب در مبحث وضع در علم اصول بايد شکل و طرح متفاوتی پيدا کند. با اين وصف همانطور که می دانيم حتی در ميان فيلسوفان صدرایی هم هنوز بسياری از مباحث سنتی فلسفه در چارچوب انديشه اصالت ماهيت طرح و بحث می شود. اين خود نماينده سنتی کهن است از عصر فخر رازی به اين سو که در شروح اشارات دنبال شده است و حتی در اسفار آخوند هم با وجود باور به اصالت وجود همچنان آن ابواب قديمی مبتنی بر انديشه اصالت ماهيت باقی است. بنابراين کسی که مباحث وضع در علم اصول را با همه اين بحث ها و نقض ها می خواند در واقع با همه اين سنت ها آشنا می شود؛ آنچه به مباحث مختلف منطقی و فلسفی و از جمله قضايا و کلی طبيعی و ماهيت و مباحث حمل و مباحث مختلف وجود و وجود رابطی و غيره مرتبط است. حتی اگر با عنايت به مباحث فلسفی مرتبط با اين موضوعات بتوان طرح مباحث مرتبط با وضع را روشنتر و دقيقتر و با التزام بيشتری نسبت به دقت های فلسفی مطرح کرد با اين وصف خواندن نظرات کسانی که کم و بيش نسبت به اين نوع مباحث التزام فلسفی کمتری هم داشته‌اند می تواند ما را با همه اين سنت های علمی آشنا کند.

انتهای پیام
captcha