کارسازی و کارگشایی علوم انسانی در زندگی مردمان
کد خبر: 3978097
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۹
یادداشت/

کارسازی و کارگشایی علوم انسانی در زندگی مردمان

علوم انسانی کارکردی دو رویه‌ای دارد. رویه بیرونی، و پیش‌روانه و کران‌گشایانه، آن با پژوهش‌های ویژه و تلاش‌های ژرف‌کاوانه‌ای باز‌شناخته می‌شود که به فراخور سرشت تخصصی و دانشواژانه‌اش کمتر راه به جامعه می‌تواند بگشاید.

به گزارش ایکنا، عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی را با عنوان «کارسازی و کارگشایی علوم انسانی در زندگی مردمان» به رشته تحریر درآورده است که متن آن از نظر می‌گذرد؛

اگر علوم انسانی کارساز و کارگشا است چرا کارسازی و کارگشایی آن را همگان درنمی‌یابند و به آن گردن نمی‌نهند؟ چرا بسیاری از ناکارآمدی این علوم سخن می‌گویند. در این نوشتار به این پرسش می‌پردازم و می‌کوشم راهی به سوی پاسخ به آن بگشایم.

علوم انسانی کارکردی دو رویه‌ای دارد. رویه بیرونی، و پیش‌روانه و کران‌گشایانه، آن با پژوهش‌های ویژه و تلاش‌های ژرف‌کاوانه‌ای باز‌شناخته می‌شود که به فراخور سرشت تخصصی و دانشواژانه‌اش کمتر راه به جامعه می‌تواند بگشاید. ارزشمندی این پژوهش‌ها در شناسایی و گره‌گشایی از دشواری‌های پنهان و آشکار جامعه است و جایگاه و پایگاه آن در دانشگاه‌ها و پژوهش‌گاه‌های کارآزمودگان علوم انسانی.

سخن پیرامون کامیابی یا ناکامیابی این گونه از غورهای اندیشه‌پردازانه و تلاش‌های بینش‌ورانه در ایران امروز فراوان است و اکنون من در پی پرداختن به آن نیستم (هرچند به سودمندی علوم انسانی در این لایه و رویه، به‌رغم روا بودن برخی نکوهش‌ها در شیوه آموزش و درستی پاره‌ای خرده‌گیری‌ها به روش پژوهش باورمندم)؛ ولی رویه زیرین علوم انسانی با آگاهی همگانی و عرصه عمومی پیوند دارد و بوم‌زیست فراخ آن پهنه جامعه است. این رویه از علوم انسانی چونان آب که ماهی را فراگرفته جامعه را درنوردیده است و گستره‌ای به پهنای سبک‌های زیست همگانی و روندهای همه‌گیر زندگی مردمان آن یافته است. هم‌چنان‌که ماهی آب را نمی‌بیند جامعه نیز، بی‌آن‌که بداند و دریابد، در این آگاهی شناور است و از این آب زندگی‌بخش پیوسته می‌نوشند و در آن می‌غلتد.

بندبند باهماد ایرانی، فراتر از گونه‌های پرشمار بینشی و انگارشی آن، از دستاوردهای این رویه از علوم انسانی بهره‌مند است و تک‌تک مردمان این سرزمین، آن‌گاه که در پیوند با آگاهی پراکنده در کالبد باهماد ایرانی لب به سخن‌وری می‌گشایند، بر سر این خوان روزی‌بخش برمی‌آسایند و از آن سود می‌برند. با نگرش به همه‌گیری زبان و فراگیری منطق و فرنود نهفته در آن می‌توان گفت که کسی از این آیین بیرون نیست و همگان، چه دوستدار و چه دشمندار علوم انسانی، در پذیرش خواسته یا ناخواسته آن هم‌داستان‌اند. اینجاست که روشن می‌شود چرا پای ستیزندگان با علوم انسانی و پرخاشگران بر آن، به‌رغم درشت‌گویی‌های بی‌اندازه، بر زمین سفت این دانش‌ها استوار گردیده است و گام‌هایی که پی‌ورزانه و پیگیرانه در راه دوری‌گزینی از این علوم برمی‌دارند، خود بر مرز و بوم این دانش‌ها فرود می‌آید. برای نمونه هر بار که ایشان، در تازش سخت و نوازش بی‌مهابای علوم انسانی، میان فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماع چونان پهنه‌هایی سوا و بسترهایی جدا از یکدیگر درمی‌نگرند و سازوبرگ برهان‌های خویش را بر این پیش‌انگاشت کاربردی و همه‌گیر می‌نهند که این چهار گونه از آگاهی، به‌رغم هم‌کنشی‌های فراوان، در چشم‌اندازی نهادین و بر پایه دریافتی کارکردی، ناهمتا و از یکدیگر جدایند وام‌داری خویش به علوم انسانی را، دست‌کم در پیشگاه آن‌کس که توشه‌ای چند از نهاده دانش گرد آورده است، یادآور می‌شوند.

نمونه دیگر آنجاست که ایشان در پی بستن کمر پشتکار به انگ‌افکنی و بدنام‌سازی این دانش‌ها پایه‌های استدلال‌ها و اُستوانش‌های ریز و درشت خود را، ، در درنگی راست‌کیشانه، بر بازشناخت هستی‌شناسی از روش‌شناسی و این هر دو از انسان‌شناسی می‌نهند، با بانگی رسا ارزشمندی علوم انسانی را فریاد می‌کشند. بازگشتی به برجسته‌ترین شاه‌کارهای فلسفی و اندیشگی روزگاران برآمده و پیشین، نبود این بن‌مایه‌های شناختی را در رای و اندیشه درگذشتگان نشان می‌دهد. روشن است که منطق و فرنود نهفته در این سخن رویگردانی از ژرف‌اندیشی‌های پرارج و تاریخ‌ساز پیشینیان نیست؛ بلکه یادآوری این وظیفه و خویشکاری است که باید در بازدهی‌های پیوسته و برسازنده این علوم در خویش درنگریم و از سر داوری برآمده از نیک‌نهادی، دهش‌ها و بخشش‌های این دانش‌ها را به خود و جامعه خود، که بخش بزرگی از آن در ناخودآگاه دستگاه آگاهی‌ همگانی‌مان فرو نشسته است، فراموش ننمایم.

انتهای پیام
captcha