زرعپیما با تأکید بر اینکه عبودیت و ربوبیت در نظام توحیدی به هم پیوسته است، اظهار کرد: تمایز اسلام سیاسی و جامعه توحیدی از همین انفکاک در حوزه جهانبینی است؛ در اسلام الله سر رشته همه امور را در دست دارد، اما در نگرش دیگران، انسان به جای خدا نشسته است.
در ادامه یحیی بوذرینژاد، دانشیار دانشگاه تهران در سخنانی گفت: شهید صدر در مقایسه جامعه توحیدی و غیرتوحیدی میگوید ارکان انسان، زمین و طبیعت و رابطه متقابل انسان با انسان و انسان با طبیعت در جامعه توحیدی مانند سایر جوامع وجود دارد، اما رکن اصلی دیگری هم به آن افزوده میشود و آن خداوند است، ولی جوامع غیرتوحیدی خدا را کنار میگذارند.
وی با بیان اینکه شهید صدر نظریه استخلاف را در تنظیم نظریه حکومت اسلامی تبیین کرده است، اظهار کرد: وی فرموده نقش انسان، نقش استخلاف است؛ یعنی خداوند انسان را در زمین جانشین خود کرده و به او مقام امامت بخشیده است. در این مسئله، رابطه انسان با طبیعت مالک و مملکوک نیست، بلکه رابطه امین با مأمون و همکاری در نقشهای متفاوت است.
بوذرینژاد تصریح کرد: نظریه شهید صدر نزدیک به نظریه عالم اهل سنت یعنی ممدودی است، او معتقد است که خلافت خدا در هیچ طبقه خاصی محدود نیست و همه میتوانند این خلافت را ایجاد کنند؛ همین مبنای برابری و یکسانی طبقات گوناگون در جامعه است که میتواند مؤید جامعه بیطبقه باشد؛ یعنی هیچ طبقهای حق حاکمیت و سلطهجویی بر طبقات دیگر را ندارد.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: این خلافت، جهانشمول است و به جوامع اسلامی هم محدود نمیشود و میتواند در تمامی گیتی بروز و نمود داشته باشد. همانطور که در همه عرصههای سیاسی و اجتماعی هم میتواند بروز داشته باشد. این نظریه خلافت است که انسان مسلمان و موحد را به سمت تشکیل دولت و اجرای عدالت اقتصادی و ایجاد ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی توحیدی سوق میدهد.
وی با بیان اینکه این خلافت، امانت خدا و توحیدی است، گفت: مبنا و اساس آن مبتنی بر حاکمیت الله و غیرقابل انتقال و زیربنای جامعه توحیدی است و یکی از نتایج جامعه توحیدی تشکیل حکومت توحیدی است، آزادی انسان و عدم سلطهجویی هم از نتایج سیاسی این نظریه است.
بوذرینژاد اضافه کرد: در این جوامع امت فقط بنده خدا هستند؛ بنده و مملوک کسی نیستند و حکام این جوامع هم باید در مسیر توحید حرکت کنند تا شایسته این جایگاه باشند، حاکم در این نظریه صرفاً مدیری است که باید احکام الهی را اجرا کند. این نظریه همچنین منتج به پیشرفت انسان و جامعه میشود، زیرا خدا نامتناهی است و پیشرفت انسان و جامعه هم در این نظریه پایانناپذیر است و در حقیقت هیچ بنبستی در آن وجود ندارد.
وی افزود: همه هم و غم شهید صدر این بود که مبتنی بر این نظریه، جامعه و ساخت سیاسی را تنظیم کند که در آن حاکمیت به صورت مطلق از آن خداوند باشد و انسان به مثابه یک جانشین در این جامعه قرار بگیرد. تفاوت این نظام با جوامع بشری غربی در این است که حاکمیت از آنِ انسان است، اما در نظام سیاسی شهیدصدر حاکمیت به صورت مطلق از آنِ الله است و انسان جانشین خداوند است.
وی اضافه کرد: در نگرشهای کمونیستی و مارکسیستی اصالت ماده اهمیت دارد، آنچه اهمیت دارد دنیای محسوس و ماتریالیسم است، اما در نگرش توحیدی، جهان غیب مدنظر و محور است؛ این جهان غیب در تمامی ساحات زندگی انسان موحد اعم از سیاست و اقتصاد و اجتماع حضور دارد.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: در حوزه اقتصادی، حاکمیت و مالکیت از آن خداوند است ولی در غرب الله به رسمیت شناخته نمیشود و همه تلاش طبقه کارگر بر این است که مالکیت و ابزار تولید را از دست بورژواها خارج کنند، شهیدصدر مالکیت مطلق را برای خدا میداند و تا حدودی مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته میشود، اما مالکیت امانتی است که باید آن را در مسیر الهی به کار بگیریم.
بوذری نژاد گفت: در مباحث سیاسی هم جامعه توحیدی با مارکسیستی و ماترایالیستی کاملاً متفاوت است و تشابهی میان نظریه مارکسیست و توحیدی دیده نمی شود و شاید وجه تشابه آن در رویکرد عدالتخواهانه آنهاست که مبانی و متدها و روشهای این دو مکتب برای رسیدن به عدالت اجتماعی کاملاً متفاوت است و به یک جا ختم نمیشود.
تأکید بر نظام توحیدی بیطبقه
وی گفت: صدر در شرایطی نظریهپردازی کرده است که نظامهای مارکسیستی هژمونی زیادی داشت، لذا اشتراکات لفظی در مطالب وی دیده میشود، گرچه اختلاف ماهوی زیادی را شاهد هستیم. در اقتصادنا به صورت کامل نقاط اختلاف مکتب اقتصادی اسلام با سوسیالسم بیان شده است. مثلاً اسلام مالکیت خصوصی را تا حدودی را به رسمیت میشناسد، اما سیوسیالیسم کلاً آن را نفی میکند.
استاد دانشگاه تهران افزود: نظریه مارکسیتی جبرگرایانه و قائل به جبر تاریخ و تأثیرگذاری زیربناست؛ این مناسبات اقتصادی به مجرد دگرگونی هیچ قدرتی ایمانی و عقیدتی قادر به ایستادگی در برابر آن نیست، اما در نگرش اسلامی و قرآنی انسان دگرگونکننده روابط است؛ یعنی هر دگرگونی در جامعه منوط به تغییر اندیشهها و روح بشری و نگرش انسانها است.
وی گفت: از منظر افرادی نظیر مقام معظم رهبری و شهید صدر، جامعه توحیدی بیطبقه است، البته آن را صرفا به حوزه اقتصاد محدود نمیکنند و البته نمیگویند همه درآمدها باید یکسان باشد، زیرا استعدادها متفاوت است و برخی مستحق درآمد بیشتر هستند. البته در اختلاف میان این درآمدها بحث زیادی شده است. ایشان با ایجاد طبقه اشراف و نجباء مخالف هستند. زیرا نظام توحیدی در هم شکننده اختلاف طبقاتی زیاد است و به تعبیر شهید بهشتی جامعهای که اختلاف طبقاتی در آن زیاد است، جهنمی است.