به گزارش خبرنگار ایکنا، ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی فرصت خوبی برای بررسی وضعیت ادبیات داستانی انقلاب است. اینکه ۴۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی درونمایه داستانهای معاصر چه اندازه به فضای انقلاب نزدیکتر است و توانسته ارزشهای آن را به نسلهای امروز منتقل کند. برای رسیدن به پاسخ این پرسشها با احمد شاکری و مجتبی رحماندوست از نویسندگان و پژوهشگران عرصه ادبیات انقلاب به گفتوگو نشستهایم.
رمان درخشان انقلابی نداریم
مجتبی رحماندوست در این نشست درباره ادبیات داستانی انقلاب گفت: هر حرکت اجتماعی ممکن است پس از چند دهه خاموش و راکد شود یا وسیلهای برای موجآفرینی باشد. مهم این است که اندیشه این حرکت اجتماعی به نسلهای بعدتر انتقال یابد و این اندیشه در آن جامعه جا افتاده و مورد قبول آن باشد که برای این امر دو عنصر مهم محتوا و قالب مورد نیاز است. این قالب میتواند اعم از شعر، داستان، فیلم، هنرهای تجسمی و ... باشد، زیرا با مستقیمگویی هیچ اندیشهای انتقال نمییابد و در عمق وجودی آن جامعه نمینشیند.
وی افزود: تعدادی از نویسندگان قبل از انقلاب که از چهرههای شناختهشدهای هم بودند مانند ناصر ایرانی، نادر ابراهیمی، محمود گلابدرهای، سیروس طاهباز و ... در زمینه ادبیات انقلاب قلم زدند، اما اگر بخواهم نام نویسندهای را ببرم که اثرش خوش درخشید و مورد توجه قرار گرفت، باید از میان نویسندگان جوان بعد از انقلاب نام برد. این هم بیدلیل نبود و معجزهای رخ نداد، زیرا نوشتن از انقلاب نیازمند درونمایهای بود که نویسندگان انقلابی داشتند و تجربههای شخصی آنها در انقلاب بسیار نقشآفرین بود.
رحماندوست ادامه داد: ۱۰ - ۲۰ سال مسئول دفاتر رمان بودم و اگر از من بپرسید آیا حوزه رمان انقلاب و دفاع مقدس گونه ادبی درخشانی است؟ میگویم نه. یا ۱۰-۱۵ عنوان رمان انقلاب و دفاع مقدس که اثر راضیکنندهای باشد، سراغ ندارم. اما داستان کوتاه بسیار وجود دارد و عرصه شعر در اوج است و خوش درخشیده است.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: در ادبیات انقلاب قالبی به نام تاریخ شفاهی به وجود آمد که در ابتدا با آن مقابله بسیاری شد تا به عنوان یک گونه ادبی نپذیرند. اما چنان خود را در آغوش اهل هنر و ادب و مخاطبان جا کرد که اکنون در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب، هیچ اثری به اندازه تاریخ شفاهی رشد نداشته است. با این حال نمیتوان آن را مانع سایر گونهها دانست، زیرا خلق رمان بسیار سخت است.
وی تصریح کرد: در حال حاضر رمان نوین ایران، تاریخ شفاهی است. هر چند جایگاه رمان کلاسیک را نفی نمیکنم. اما تاریخ شفاهی در کشورمان شاهکار کرده و اغلب هم مورد استقبال جوانان قرار گرفته است.
قلههای ادبیات انقلاب ترجمه نشدهاند
رحماندوست در ادامه تصریح کرد: رمان، داستان، تاریخ شفاهی و سایر گونههای ادبی باید مقومهای انقلاب را چنان تقویت کنند و واقعیتهای آن را نشان دهند تا آنچه دشمن نسبت به آنها به ویژه در نسل جوان شک و تردید ایجاد میکند، نلرزند و دچار شک و تردید نشوند که به اعتقادم کتابها هنوز به این درجه نرسیدند تا ضد ضربه این حملات باشند.
وی درباره ضعف ترجمه آثار ادبیات داستانی انقلاب نیز گفت: از قبل از انقلاب ترجمه کتاب از فارسی به زبانهای دیگر نداشتیم، آنچه بود ترجمه به فارسی بود و این موج پس از پیروزی انقلاب اسلامی با گستردگی بیشتری همراه شد. تعداد سالهایی که ترجمه از فارسی به زبانهای دیگر آغاز شده، نسبت به سالهای انقلاب بسیار کم است و از میان مجموعه کتابهایی که ترجمه شده، قله ادبیات انقلاب ترجمه نشده و کتابهای درجه پایینتری ترجمه شدهاند. این آثار ترجمه شده هم نتوانستهاند باعث انتقال اندیشه، آگاهی و ... در مخاطبان خارجی بشوند؛ بنابراین زود است بگوییم چرا در حوزه ترجمه اتفاق خاصی نیفتاده است. زیرا بسیاری از کشورها با دیدن اسم ایران و انقلاب در یک اثر حاضر نیستند آن را ترجمه کنند؛ بنابراین این مسئله قدری زمانبر است و سازمانها و نهادهایی هم باید باشند که به صورت متمرکز به ترجمه بپردازند و از اولویتدارترین آثار آغاز کنند.
قضاوت روشمند داشته باشیم
در ادامه این نشست احمد شاکری در پاسخ به اینکه آیا با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب، شاهد درونمایههای انقلابی در آثار معاصر ادبیات داستانی هستیم، گفت: این پرسش بهحق در طول این سالها مطرح بوده و خواهد بود. به ویژه در ایام دهه فجر و مناسبتهایی که ذهن جامعه را به این سمت سوق میدهد که درباره اهداف، کارکرد، ارکان و چیستی انقلاب پرسشهایی مطرح شود، طبعاً این پرسش در ساحتهای گوناگون تکرار خواهد شد. اما نکته مهم این است که پرسشها را از حالت مقطعی و مناسبتی به دائمی و مستمر حرکت دهیم، زیرا این مسئله باید مطالبه دائمی ما از انقلاب باشد. در غیر این صورت امواجی از مطالبهها در مناسبتهایی شکل میگیرد و فضایی رسانهای را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در باقی ایام جدی نیست. مطالبهای هم که به صورت مستمر پیگیری نشود، به فراموشی سپرده خواهد شد.
وی افزود: باید تلاش کنیم این پرسش را در فضای علمی مطرح کنیم. سؤال در مورد چیستی و کارکرد ادبیات، سؤالی نیست که بتوان به راحتی به آن پاسخ داد. بیش از چهار دهه از انقلاب میگذرد و هزاران عنوان کتاب در قالبهای گوناگون تولید شده است. بنابراین پژوهش عمیق جانانه جمعی میخواهد تا بتوانیم قضاوت کنیم. اگر ما در این راستا روشمند عمل نکنیم و از اهل نظر سؤال نکنیم، دچار افراط یا تفریط خواهیم شد و هر دو برای ادبیات انقلاب مضر است. به این معنی که یا ادبیات انقلاب به گونهای تصویر میشود که قلههای ادبی بسیاری را فتح کردیم و راه رو به اتمام است که این طور نیست. یا نسبت به ادبیات انقلاب جفا خواهد شد که با عباراتی مانند هیچ کاری انجام نشده، مواجه خواهیم بود که این هم غلط است.
این منتقد در ادامه بیان کرد: وقتی از ادبیات انقلاب یاد میکنیم، این حوزه بسیار وسیع است و لازم است تفکیک شود. گاهی داستانهای انقلاب سال ۵۷ و اتفاقاتی که قبل از آن رخ داده و به پیروزی انقلاب منجر شده، مورد نظر است. گاهی هم مراد ادبیات دوره و زمانه انقلاب است، یعنی هر آنچه پس از پیروزی انقلاب تولید شده است. گاهی هم این ترکیب وصفی است؛ بنابراین ادبیات انقلاب در تلقی نخست، ژانر کوچکی است که آثار زیادی هم درباره آن تولید نشده است. تعبیر دوم ادبیات انقلاب ژانر وسیعی است که هر آنچه در طول چهل سال پس از پیروزی انقلاب تولید شده را در بر میگیرد. در اصطلاح سوم نیز ادبیات انقلاب یک مکتب است. بنابراین ادبیاتی مدنظر ماست که بر اساس مبانی، ارزشها و آرمانهای انقلاب تولید شده است.
انقلاب تمام نشده است
وی در ادامه ادبیات انقلاب را یک جریان زایا، پویا و زنده خواند و گفت: اگر بگوییم انقلاب ما در سال ۵۷ پیروز شد، این تلقی ناقصی است، زیرا این پیروزی نسبی است و هدف غایی انقلاب اسلامی این نبوده که صرفاً یک رژیمی برود و حکومت دیگری جای آن را بگیرد. ما در مقوله شعارهایی که انقلاب اسلامی داشت، هنوز در حال انقلابیم و این تصور باید وجود داشته باشد که اکنون نیاز به آدمهای انقلابی داریم. ما در اقتصاد، نهضت علمی، هنر، فرهنگ، ادبیات، سیاست و ... نیاز به انقلاب داریم. زیرا با تضادها و تقابلهایی که به لحاظ سیاسی در کشور میبینیم، به نظر میرسد برخی فهم دقیقی نسبت به انقلاب و آرمانهای آن ندارند.
نویسنده کتاب «درباره مانایی و میرایی» ادامه داد: ادبیات آیینه انقلاب است، یعنی آیینه هم تحول انقلاب را در خود نشان میدهد و هم ادبیات خودش در این تحول تغییر میکند. لذا ادبیات عامهپسند هم که آن را ادبیات انقلاب نمیدانیم، آیینهای از جامعه است و این جامعهای است که حاکمیت اسلامی دارد. بنابراین ادبیات شکل نمیگیرد مگر اینکه فضای اجتماعی ما را در مکتب خاصی انعکاس دهد. ما در این تلقی نباید دنبال آثار مشخصی باشیم، همه آثار تولید شده مانند اتاق آیینهکاری شدهای است که هر یک از تکههای آن چیزی را نشان میدهد و این تصویر کنشهایی متأثر و مسبب از انقلاب هستند.
شاکری گفت: ما در قضاوت ادبیات انقلاب باید شرایط پیش و پس از انقلاب را شاهد باشیم، ما نمیتوانیم درباره ادبیات انقلاب صحبت کنیم، اما مؤلفهها و ارکان آن را در نظر نگیریم. اگر تلقی ما صرفاً داستانهای تولید شده باشد، نتیجهگیری ما ناقص خواهد بود. ادبیات داستانی رکنهای مختلفی دارد و در بررسی جایگاه ادبیات انقلاب باید همه آنها لحاظ شود، از جمله رکن پژوهشی. زیرا ادبیات ما به رسمیت شناخته نمیشود و هویت علمی و ادبی پیدا نمیکند مگر با پژوهشهایی که درباره آن میشود. جای رکن پژوهش در دانشگاهها و محافل علمی است. رکن نقد، آموزش، مدیریت، تبلیغ، ترجمه، اقتباس، حمایت و ... از ارکان دیگری است و باید مورد توجه قرار گیرد.
آسیب اظهارنظرهای سلبریتیهای نویسنده
وی با بیان اینکه یک غفلت تاریخی و اشتباه استراتژیک در ادبیات انقلاب وجود دارد و لطمه زیادی به کشورمان زده است، تصریح کرد: متأسفانه ادبیات را تکبعدی دیدهایم و گمان کردهایم ادبیات یعنی تولید داستان و برگزاری چند جشنواره، اما این کافی نیست. این نگاه سرتاپای ادبیات انقلاب را فراگرفته است. اشتباه استراتژیک دیگر بیتوجهی به شأن نقد است و این اشتباه در اغلب حوزهها وجود دارد، به عنوان مثال از بازیگران خواسته میشود درباره سینما توضیح دهند و آن را نقد کنند، در حالی که بازیگر فقط ایفای نقش میکند و این فیلمنامهنویس است که روح مسیحایی به یک نقش میدمد و اوست که باید اظهارنظر کند. در عرصه ادبیات نیز اینگونه است و از نویسنده میخواهیم ادبیات را توضیح دهد. بازیگر یا نویسنده چنین شأن و جایگاهی ندارد که بتواند سینما یا ادبیات را نقد کند. نقد یک حرفه تخصصی پیچیدهای است و اهل آن باید ورود کند.
این نویسنده ادامه داد: وفور اظهارنظرها از سوی سلبریتیهای نویسنده آسیب بسیاری به ادبیات زده است، کسی که پژوهش کافی درباره یک موضوع ندارد گزارههای قطعی درباره آن ارائه میکند که دقیق نیستند، اما از سوی فضای اجتماعی مورد قبول واقع میشوند، مشهورات و تلقیهای غلطی را درباره انقلاب ایجاد میکنند و زحمت مضاعفی بر عهده جامعه علمی ایجاد میشود که اینها را اصلاح کنند. غلطهایی که بیتأثیر نیستند و در حوزه مدیریت به برنامه میرسند.
وی با بیان اینکه سیاستگذاری ادبی حلقه مفقوده است، تصریح کرد: بزرگترین و شاخصترین مجموعههایی که باید برای ادبیات سیاستگذاری کنند، درگیر برگزاری جشنوارهاند. بنیاد ادبیات داستانی، مرکز گسترش شعر و ادبیات داستانی در کشور که مهمترین مرکز برای سیاستگذاری بودند، وقت سر خاراندن ندارند و جایزه شعر فجر و جلال و ... برگزار میکنند. چنین مجموعهای که کار اصلی خود را انجام ندهد و درگیر خردهکاریها باشد طبیعی است که مشکلآفرین خواهد بود.
عرصه نقد در دست ناشران
نویسنده «انجمن مخفی» با اشاره به اهمیت نقد گفت: اگر میخواهیم ادبیات را بررسی کنیم، باید به جایگاه نقد واقف باشیم. متأسفانه نقد داستان متعهد در کشور نداریم. اهل فن میدانند این مسئله چقدر خطرناک است. یعنی سالانه صدها عنوان رمان در کشور تولید میشود و جریانی نیست که آنها را پالایش کند. بنابراین وقتی جریان نقد متعهد دانای شجاع صریح وجود ندارد، مخاطب برای انتخاب کتاب باید به چه کسی مراجعه کند؟ خلأ جریان نقد را ناشران پر میکنند. عرصه نقد و معرفی کتاب دست ناشران افتاده است. ناشر فروش خود را ملاحظه میکند و این نقد فنی و علمی نخواهد بود و قطعاً تمجیدآمیز است.
وی ادامه داد: چرا عبدالعلی دستغیب و محمدرضا سرشار در جریان نقد ادبی تکرار نشدند یا اگر شدند بسیار معدودند؟ چرا آموزش داستان در کشور رها شده است و کسی اشرافی به محافل آموزشی ندارد. کسی برنامهریزی منسجمی در تولید منابع، تربیت مدرس داستان، تأسیس روشهای بومی تدریس و ... ندارد. مجموعههای ادبی ما دچار این شدند که برنامههای زودبازده انجام دهند. اولین گزینه نیز نهاد و مؤسسات برگزاری جشنواره هستند و این امر به یک برنامه کم منفعت و مضر تبدیل شده است. مدیران حال ندارند برای افق بیست ساله ادبیات داستانی برنامهریزی کنند. آنها میخواهند طی شش ماه جشنواره برگزار و از تعدادی تجلیل کنند و القا کنند که ادبیات در حال رشد است. در حالی که ادبیات با جشنوارههای رنگارنگ رشد نمیکند. ادبیات در محافل ادبی شکل میگیرد.
شاکری با اشاره به راهکار برونرفت از این شرایط گفت: باید خلأها را مرتفع کنیم. ما در حوزه ادبیات رویش و ریزش داشتیم و اکنون در جنگ واقعی هستیم، در این جنگ دشمن لزوماً آمریکا و غرب نیست، هر چند آن هم هست. دشمن در کنار ماست. دشمن نویسندهای است که گاهی رمان فارسی تولید میکند. در این جنگ فتنههای ادبی وجود دارد. نسل نویسندگان انقلاب در دهه شصت شکل گرفتند. اما همه آنها اعتقادی که در آن زمان داشتند را اکنون ندارند و تغییر کردهاند. نیز ادبیات انقلاب افرادی را از جبهه مقابل به خود نزدیک کرد. مانند مرحوم ناصر ایرانی که با وجود گرایشهای چپ «زنده باد مرگ» را نوشت و هم جریانهای مقابل افرادی را از جبهه انقلاب جذب کردند. اکنون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری و ... نیستند، اما شاگردانشان هست و آنها ابزارهایی در رسانه و مطبوعات دارند. فضای علمی دانشگاهی نیز نوعاً با جریان شبهروشنفکری است. توزیع و نشر ما نوعاً متعلق به آنهاست و آموزش اغلب به دست این جریان است.
ادبیات امروز نیاز به جراحی دارد
وی افزود: اکنون نویسندگانی داریم که داستانهای ضدارزشی مینویسند، اما پرورشیافته حوزه علمیهاند. اکنون داستان سیاه جنگ را کسی مینویسد که بسیجی بوده است. بنابراین زمان فتنه ادبی است و غبارها به قدری ادبیات را گرفتهاند که دوستان انقلابی، اسم ادبیات ضدارزشی را ادبیات اعتراض میگذارند. فضای ادبیات متعهد در غبارآلود شدن و شکلگیری فتنهها مقصر است. زیرا تولید فکر و پژوهش نداشته و در تعاریف مدقانه ورود نکرده است. بنابراین حل این گره به دست هر کسی نیست.
شاکری ادامه داد: جریان نقد ادبی و مدیران شجاع کم داریم. این قصه چهل ساله است. تا دست روی اشکال میگذارید مدیرانی اهل تساهل و تسامح فهرستی از ملاحظات و مصالح را پیش روی شما میآورند که مبادا به این نویسنده ضدجنگ بگویید. چون اینها رانده میشوند و این سیاست غلط در جذب حداکثری و دفع حداقلی است. به همین دلیل دیده میشود که بعضی جریانهای ادبیات سیاه در دل نهادهای انقلابی رشد کردهاند. بنابراین وضعیت ادبیات داستانی امروز ما مانند یک شکستگی ساده نیست که با گچ گرفتن درست شود، این وضعیت نیاز به جراحی دارد. یعنی بصیرت، دانش و شجاعت فوقالعاده میخواهد.
وی بار دیگر تأکید کرد: ما نیاز به برنامه جامعی داریم تا برای ۱۰ - ۲۰ سال آینده در حوزه رماننویسی برنامهریزی کند. شاید یک اندیشمند شاخص در حوزه خاطرهنگاری داشته باشیم و آن هم استاد کمری است که در مظلومیت و غربت تلاش میکند، فکر میکند و مینویسد. همه مسائل ادبیات داستانی نیازمند اتاق فکر است که افراد از شاخههای مختلف به آن بپیوندند. متأسفانه نهادهایی همچون حوزه هنری بیشتر درگیر تولید کتاب هستند تا تولید فکر. بنابراین در حوزه ادبیات نیاز به رستاخیز و انقلاب داریم که اگر اینگونه نباشد آینده میتواند مخاطرهآمیز باشد.
انتهای پیام