به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در دیدار تصویری اخیر با مداحان به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و گرامیداشت روز زن، به 3 آیه قرآن؛ آیه 9 سوره انسان، آیه 23 سوره شورا و آیه 35 سوره احزاب اشاره کردند که در این نوشتار به تفاسیر مربوط به آیه 35 سوره احزاب پرداخته میشود.
متن آیه: «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا».
ترجمه آیه: مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.
رهبر معظم انقلاب در این بخش از سخنرانی با استناد به این آیه فرمودند: «نگاه اسلام این است که زن و مرد از لحاظ ارزشهای انسانی برابرند. مرد مسلمان و زن مسلمان در مورد ارزشهای الهی و انسانی هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. وظایف مشترکی هم هر دو دارند؛ وظیفهی امر به معروف مشترک است، وظیفه خدمت مشترک است، وظیفه جهاد فیسبیلالله [برای] هر کدام به نوعی مشترک است، مربوط به مرد یا مربوط به زن ویژه نیست. هر کدام هم وظایف ویژهای دارند؛ زن وظایفی دارد، مرد وظایف ویژهای دارد که خدای متعال به خاطر اداء همین وظایف ویژه، ترکیب ساختمان جسمی و روحی آنها را هم متناسب با آن وظیفه بنا کرده و خلق کرده. بنابراین این نگاه اسلام و نگاه جمهوری اسلامی به زن است و ما به این نگاه افتخار میکنیم؛ ما سر تا پا اعتراض به منطق غربی و روش غربی و سبک زندگی غربی در مورد زنیم؛ معتقدیم آنها به زن دارند ظلم میکنند.»
مرحوم علامه طباطبایی پیرامون این آیه در تفسیر المیزان آورده است که «شريعت مقدسه اسلام در كرامت و حرمت اشخاص از نظر دين دارى فرقى بين زن و مرد نگذاشته، و در آيه (يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم)، به طور اجمال به اين حقيقت اشاره مىنمايد و در آيه (انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى)، به آن تصريح و سپس در آيه مورد بحث با صراحت بيشترى آن را بيان كرده است.
پس مقابلهاى كه در جمله (ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المومنات) بين اسلام و ايمان انداخته، مى فهماند كه اين دو با هم تفاوت دارند و نوعى فرق بين آن دو هست و آن آيهاى كه بفهماند آن نوع تفاوت چيست، آيه (قالت الاعراب آمنا) است، كه اينك همه آن از نظر خواننده مىگذرد: (قالت الاعراب آمنا قل لم يومنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم... انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل الله)، كه مىفهماند اولا اسلام به معناى تسليم دين شدن از نظر عمل است و عمل هم مربوط به جوارح و اعضاى ظاهرى بدن است و ايمان امرى است قلبى و ثانياً اينكه گفتيم ايمان امرى است قلبى، عبارت است از اعتقاد باطنى، به طورى كه آثار آن اعتقاد در اعمال ظاهرى و بدنى نيز ظاهر شود.
پس اسلام عبارت شد از تسليم عملى براى دين، به اينكه همه تكاليف آن را بياورى، و آنچه از آن نهى كرده ترك كنى و (مسلمون) و (مسلمات) مردان و زنانى هستند كه اين طور تسليم دين شده باشند و اما (مؤمنين) و (مؤمنات) مردان و زنانى هستند كه دين خدا را در دل خود جاى داده باشند، به طورى كه وقتى به اعمال آنان نگاه مىكنى، پيداست كه اين شخص در دل به خدا ايمان دارد، پس هر مؤمنى مسلمان هست، ولى هر مسلمانى مؤمن نيست.
و القانتين و القانتات: كلمه (قنوت) به طورى كه گفته اند به معناى ملازمت در اطاعت و خضوع است و در نتيجه معناى دو كلمه مورد بحث مردان و زنانى است كه ملازم اطاعت خدا و همواره در برابر او خاضعند.
و الصادقين و الصادقات: كلمه (صدق) به معناى هر فعل و قولى است كه مطابق با واقع باشد، و مرد و زن با ايمان هم در ادعاى ديندارى صادقند و هم در گفتار راست مىگويند و هم خلف وعده نمىكنند.
و الصابرين و الصابرات: اينان كسانى هستند كه هم در هنگام مصيبت و بلاء، صبر مىكنند و هم در هنگام اطاعت و هم آنجا كه گناهى پيش آمده، در ترك آن صابرند.
و الخاشعين و الخاشعات: كلمه (خشوع) به معناى خوارى و تذلل باطنى و قلبى است، همچنان كه كلمه (خضوع) به معناى تذلل ظاهرى و با اعضاى بدن است.
و المتصدقين و المتصدقات: كلمه (صدقه) به معناى خرج كردن مال است در راه خدا، كه يكى از مصاديق آن زكات واجب است.
و الصائمين و الصائمات: مراد از (صوم) روزههاى واجب و مستحب هر دو است.
و الحافظين فروجهم و الحافظات: يعنى كسانى كه فروج خود را حفظ مى كنند و آن را در غير آنچه خدا حلال كرده به كار نمىبندند.
و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات: يعنى (و الذاكرات الله) كه كلمه (الله) به خاطر اينكه معلوم بوده حذف شده يعنى؛ و كسانى كه ذكر خدا را بسيار مى كنند، هم با زبان و هم با قلب، و اين ذكر شامل نماز و حج نيز هست.»
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه درباره آین آیه چنین بیان میدارد که «به دنبال بحثهایى كه در باره وظایف همسران پيامبر(ص) در آيات گذشته ذكر شد در آيه مورد بحث، سخنى جامع و پر محتوى در باره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بيان شده است و ضمن برشمردن ده وصف از اوصاف اعتقادى و اخلاقى و عملى آنان، پاداش عظيم آنها را در پايان آيه برشمرده است.
بخشى از اين اوصاف دهگانه از مراحل ايمان سخن مىگويد؛ اقرار به زبان، تصديق به قلب و جنان و عمل به اركان. قسمت ديگرى پيرامون كنترل زبان و شكم و شهوت جنسى كه سه عامل سرنوشتساز در زندگى و اخلاق انسانها مىباشد بحث مىكند.
در بخش ديگر از مسئله حمايت از محرومان و ايستادگى در برابر حوادث سخت و سنگين يعنى صبر كه ريشه ايمان است و سرانجام از عامل تداوم اين صفات يعنى ذكر پروردگار سخن به ميان مى آورد. مى گويد: مردان مسلمان و زنان مسلمان (ان المسلمين و المسلمات) و مردان مؤمن و زنان مؤمنه (و المؤ منين و المؤ منات) و مردانى كه مطيع فرمان خدا هستند و زنانى كه از فرمان حق اطاعت مىكنند (و القانتين و القانتات).
گرچه بعضى از مفسران، اسلام و ايمان را در آيه فوق به يك معنى گرفتهاند، ولى پيدا است كه اين تكرار نشان مىدهد منظور از آنها دو چيز متفاوت است و اشاره به همان مطلبى است كه در آيه 14 سوره حجرات آمده: قالت الاعراب آمنا قل لم تؤ منوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم؛ اعراب گفتند ما ايمان آوردهايم، بگو: هنوز ايمان نياوردهايد، بلكه بگویيد اسلام آوردهايم و ايمان هنوز در اعماق قلب شما نفوذ نكرده است.
اشاره به اينكه اسلام همان اقرار به زبان است كه انسان را در صف مسلمين قرار مىدهد و مشمول احكام آنها مى كند، ولى ايمان تصديق به قلب و دل است.
قانت از ماده قنوت چنانكه قبلاً هم گفتهايم به معنى اطاعت توأم با خضوع است؛ اطاعتى كه از ايمان و اعتقاد سر زند و اين اشاره به جنبههاى عملى و آثار ايمان مى باشد. سپس به يكى ديگر از مهمترين صفات مؤمنان راستين، يعنى حفظ زبان پرداخته مىگويد: و مردان راستگو و زنان راستگو (و الصادقين و الصادقات).
از روايات اسلامى استفاده مى شود كه استقامت و درستى ايمان انسان به استقامت و درستى زبان او است: لا يستقيم ايمان امرء حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه: ايمان انسان به درستى نمى گرايد تا قلبش درست شود، و قلبش درست نمى شود تا زبانش درست شود.
از آنجا كه ريشه ايمان، صبر و شكيبایى در مقابل مشكلات است و نقش آن در معنويات انسان همچون نقش سر است در برابر تن، پنجمين وصف آنها را اين گونه بازگو مى كند: و مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا (و الصابرين و الصابرات).
از طرفى مى دانيم يكى از بدترين آفات اخلاقى، كبر و غرور و حب جاه است و نقطه مقابل آن خشوع، لذا در ششمين توصيف مىفرمايد: و مردان با خشوع و زنان با خشوع (و الخاشعين و الخاشعات).
گذشته از حب جاه، حب مال نيز آفت بزرگى است و اسارت در چنگال آن، اسارتى است دردناك و نقطه مقابل آن انفاق و كمک كردن به نيازمندان است لذا در هفتمين توصيف مىگويد: و مردان انفاقگر و زنان انفاقكننده (و المتصدقين و المتصدقات).
گفتيم سه چيز است كه اگر انسان از شر آن در امان بماند از بسيارى از شرور و آفات اخلاقى در امان است؛ زبان و شكم و شهوت جنسى. به قسمت اول در چهارمين توصيف اشاره شد اما به قسمت دوم و سوم در هشتمين و نهمين وصف مؤمنان راستين اشاره كرده مىگويد: و مردانى كه روزه ميدارند و زنانى كه روزه مىدارند (و الصائمين و الصائمات) و مردانى كه دامان خود را از آلودگى به بيعفتى حفظ مىكنند و زنانى كه عفيف و پاكند (و الحافظين فروجهم و الحافظات).
سرانجام به دهمين و آخرين صفت كه تداوم تمام اوصاف پيشين بستگى به آن دارد پرداخته مىگويد: و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند (و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات).
آرى آنها با ياد خدا در هر حال و در هر شرايط، پردههاى غفلت و بيخبرى را از قلب خود كنار مىزنند، وسوسهها و همزات شياطين را دور مىسازند و اگر لغزشى از آنان سر زده ، فورا در مقام جبران بر مىآيند تا از صراط مستقيم الهى فاصله نگيرند.
در اينكه منظور از ذكر كثير چيست در روايات اسلامى و كلمات مفسرين، تفسيرهاى گوناگونى ذكر شده كه ظاهرا همه از قبيل ذكر مصداق است و مفهوم وسيع اين كلمه شامل همه آنها مىشود.»
باید گفت گاهی اینگونه تصور میشود كه اسلام كفه سنگين شخصيت را براى مردان قرار داده و زنان در برنامه اسلام جای چندانی ندارند. شايد ریشه این اشتباه برخی تفاوتهاى حقوقى است كه هر كدام دليل و فلسفه خاصى دارد ولى بدون شك قطع نظر از اين گونه تفاوت ها كه ارتباط با موقعيت اجتماعى و شرایط طبيعى آنها دارد هيچگونه فرقى از نظر جنبههاى انسانى و مقامات معنوى ميان زن و مرد در برنامههاى اسلام وجود ندارد.
آيه فوق دليل روشنى براى اين واقعيت است زيرا به هنگام بيان ويژگیهاى مؤمنان و اساسیترين مسائل اعتقادى و اخلاقى و عملى، زن و مرد را در كنار يكديگر همچون دو كفه يك ترازو قرار مى دهد و براى هر دو پاداشى يكسان بدون كمترين تفاوت قائل مىشود.
به تعبير ديگر تفاوت جسمى مرد و زن را همچون تفاوت روحى آنها نمى توان انكار كرد و بديهى است كه اين تفاوت براى ادامه نظام جامعه انسانى ضرورى است و آثار و پيامدهایى در بعضى از قوانين حقوقى زن و مرد ايجاد مىكند، ولى اسلام هرگز شخصيت انسانى زن را، برخلاف برخی مکاتب، زير سؤال نمىبرد كه آيا زن واقعا انسان است و آيا روح انسانى دارد يا نه ؟!، نه تنها زير سؤال نمىبرد بلكه هيچگونه تفاوتى از نظر روح انسانى در ميان اين دو قائل نيست.
اسلام براى زن همان استقلال اقتصادى را قائل شده كه براى مرد برخلاف بسيارى از قوانين دنياى گذشته و حتى امروز كه براى زن مطلقاً استقلال اقتصادى قائل نيستند، به همين دليل در علم رجال اسلامى، به بخش خاصى مربوط به زنان دانشمندى كه در صف روات و فقها بودند برخورد مىكنيم كه از آنها به عنوان شخصيتهایى فراموشناشدنى ياد كرده است.
اگر به تاريخ عرب قبل از اسلام باز گرديم و وضع زنان را در آن جامعه بررسى كنيم كه چگونه از ابتداییترين حقوق انسانى محروم بودند، و حتى گاهى حق حيات براى آنها قائل نمىشدند و پس از تولد آنها را زنده به گور مىكردند و نيز اگر به وضع زن در دنياى امروز كه به صورت عروسک بلا ارادهاى در دست گروهى از انساننماهاى مدعى تمدن در آمده بنگريم تصديق خواهيم كرد كه اسلام چه خدمت بزرگى به جنس زن كرده و چه حق عظيمى بر آنها دارد.
لذا از این آیه شریفه میتوان نتیجه گرفت که:
ـ نشانه جامعيّت اسلام آن است كه كمال را در همهى ابعاد اعتقادى، اخلاقى، عملى، فردى و اجتماعى انسان مطرح مىكند.
ـ انسان كامل، علاوه بر اقرار به زبان (اسلام) و باور قلبى (ايمان)، بايد شكم و شهوت و زبان خود را به ترتیب با روزه، صداقت و دوری از حرام كنترل كند.
ـ زن، حقّ مالكيّت و بخشش مالى دارد.
ـ زن و مرد، در رشد كمالات معنوى و انسانى و دريافت پاداش يكسانند.
انتهای پیام