به گزارش ایکنا؛ رضا تاران، مدیر کانال تلگرامی «نامههای حوزوی» در ضمن یادداشتی، به تبیین مرز اخلاق حکمران و اخلاق حکمرانی پرداخته است. متن یادداشت از نظر میگذرد؛
«تلویزیون خانه یکی از مسئولان بلندپایه نظام را نشان میدهد و خبرنگار از آن شخص مسئول سوال میکند، چرا برای خانهتان فرش نو خریداری نمیکنید؟ او هم میگوید نیازی به فرش نو نیست، و اینچنین او به عنوان فردی زاهد پیشه و اخلاقی معرفی میشود در همان حال نهاد زیر نظر آن مسئول دهها عمل دور از عدالت را مرتکب میشود.
این ادبیات در رسانههای رسمی و ایدئولوژیک جا افتاده است و اخلاق فردی به حوزه اخلاق عمومی تسری داده شده است و اخلاق عمومی با معیارهای اخلاق فردی داوری میشود. هر بار درباره عملکرد سیستم مدیریتی یک مدیر یا مسئول سخن گفته میشود، فضایل اخلاقی در حوزه فردی او را برجسته میکنند و میگویند او نان و پنیر میخورد، خانه اش با گلیم مفروش شده است، اضافی کاری نمیگیرد، خانه ندارد و مستاجر است، اینها اگر چه ممکن است در حوزه فردی، آن مدیر را اخلاقی جلو دهد، اما معیارهای داوری درباره سیستم مدیریتی او نیست.
برای تخریب مدیران و شخصیتها نیز همین روش استفاده میشود، بجای آنکه عملکرد مدیریتی سیستم یک مدیر مورد نقد و بررسی قرار گیرد، تصاویر خانوادگی یا فیلمهای خانوادگی او را پخش میکنند و او را فردی بی اخلاق جلوه میدهند و همین بی اخلاقی را به سیستم مدیریتی آن مدیر تسری میدهند و حال آنکه ممکن است سیستم مورد هدایت آن مدیر عادلانه باشد.
وقتی از اخلاق در حوزه بانکداری سخن گفته میشود آیا منظور این است که رئیس بانک مرکزی دارای فضائل اخلاقی است، یا سخن درباره ساختار و خروجی سیستم بانکداری است؟ ساختاری که نه اجازه میدهد رئیس کار غیر اخلاقی انجام دهد و نه اجازه میدهد خروجیهای ساختار غیر اخلاقی باشد. رئیس بانک مرکزی میتواند فردی با اخلاق باشد، اما همزمان سیستم بانکی رباخوارترین سیستم بانکی دنیا باشد.
اخلاق در حوزه فردی به رعایت خوب و بد در رفتارهای فردی توجه میکند و در حوزه عمومی به عادلانه بودن یا ناعادلانه بودن رفتار یک نهاد یا ساختار یا یک سیستم میپردازد. اخلاقی بودن وصف یک نهاد است یا وصف رییس یا مدیر یک نهاد؟ در نظریههای کلاسیک سخن از ویژگیهای فردی بود، و سوال این بود که چه کسی باید حکومت کند؟ و ویژگیهایی برای رئیس یا حاکم شمرده میشد همین نگاه در نظریههای کلاسیک اسلامی هم ادامه داشت و در بررسی معیارهای حاکم یا خلیفه به قریشی بودن، علم، عقل، بلوغ، عدالت و... اشاره میشد، بنابر رویکردهای مدرن، عدالت و اخلاق صفت سیستم شمرده میشوند، سیستم باید به گونهای طراحی شود تا خروجیهای آن عادلانه و اخلاقی باشند. البته فضیلت شخصی حکمران مهم است، اما همین فضایل باید با معیارهای همه فهم تبدیل به قانون شده باشند.
مساله اصلی در اخلاق عمومی کیفیت اعمال قدرت در مدیریت امور عمومی برای جلوگیری از اعمال نابجای آن است. در اخلاق فردی با کنترل نفس مواجه هستیم، اما در اخلاق عمومی عدالت مساله اصلی است. آنچه در اخلاق عمومی مورد بحث قرار میگیرد آن است که چگونه میتوان قدرت را برای اجرای عدالت به کار برد و از کاربرد نابجای آن جلوگیری کرد. در اخلاق عمومی حاکمیت قانون و کنترل قدرت راهکار اصلی است.
تفکیک اخلاق در حوزه فردی و اخلاق در حوزه عمومی از مسالههایی است که میتواند به بازسازی اخلاقی سیستمها کمک کند، در بررسی هر یک از سیستمهای میتوان این سوال را مطرح کرد که آیا این نهاد، ساختار، یا سیستم، اخلاقی طراحی شده است؟ با این تفکیک است که یک مدیر با فضیلت نمیتواند بگوید «اگر میخواستیم نگوییم کسی نمیفهمید»
انتهای پیام