قرآن، نور الهی و نامه زندگیساز خداوند به سوی بشر است. از این رو، همان ابتدای نزول مسلمانان هم خود را در حفظ، نگهداری آیات و انتقال درست و صحیح آن به نسلهای آتی مصروف داشتند. چرا که اگر خواندن صحیح انجام نمیشد در گام بعد، درک و دریافت درستی هم از آیات حاصل نمیآمد. پس این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. برای ما، مردم ایران، قرآن همواره جایگاهی والا در آموزش و تربیت داشته و به همین دلیل مورد توجه ویژه بوده است.
در دهههای گذشته که سیستم آموزشی مدارس تغییرات اساسی کردند قرآن نیز بهعنوان یکی از مواد درسی به برنامه آموزشی دانشآموزان اضافه شد تا هدف یادگیری قرآن تأمین شود. خصوصاً در سالهای اخیر مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) تأکید ویژهای بر آموزش قرآن داشتند و یکی از مطالبات جدی ایشان از مسئولان آموزش و پرورش توجه به تربیت قرآنی و آموزش قرآن بوده است. با این همه در یک نگاه کلی میبینیم آموزش قرآن در مدارس چنان که انتظار میرود در میان بسیاری از دانشآموزان توفیق چندانی نیافته است. بهطوری که با وجود استمرار برنامه درسی قرآن در مقاطع تحصیلی مختلف هنوز بسیاری از فارغالتحصیلان مدارس چنان که شایسته است روخوانی و روانخوانی قرآن را بهخوبی نمیدانند، همچنین در اندیشه و تدبر در آیات شریف قرآن بسیار ضعیف عمل میکنند.
به گزارش
ایکنا؛ در این راستا مرکز مطالعات میان رشتهای قرآن کریم جهاددانشگاهی با همکاری دبیرخانه کمیسیون آموزش و پژوهش قرآنی آموزش عالی، پژوهشی را در راستای شناسایی علل عدم توفیق آموزش قرآن در مقطع ابتدایی(بهعنوان مقطعی مهم و پایه در آموزش) انجام داده است. از جمیع علل شناسایی شده، از میان این علتها برخی مربوط به معلمان، برخی به ضعف و کاستیهایی که متوجه دانشآموزان و تعدادی هم مربوط به خانوادهها بود. این یادداشت در پی توضیح این علل بر مبنای یافتههای پژوهش است.
آسیبهای مربوط به معلمان
نقش مهم تربیتی معلم در رشد فکری دانشآموزان بر کسی پوشیده نیست. دانشآموزان به خصوص در دوران ابتدایی بسیار تحت تأثیر معلمان هستند. در این طرح نیز نقش معلم به عنوان رکن اساسی آموزش مورد توجه بوده است. برخی معلمان به دلیل عدم تسلط بر معنا و مفهوم آیات تنها بر روخوانی آن تمرکز دارند بههمین دلیل جنبههای مفهومی قرآن مغفول میماند. یا اینکه درس را بدون استفاده از هیچ وسیلهای کمک آموزشی که شکل جذابتری به آن بدهد ارائه میکنند که همین خود موجب خستگی و عدم توجه دانش آموزان میشود. آموزش روخوانی و روانخوانی یا آموزش قرائت یا حفظ قرآن، هریک بهتنهایی نمیتواند پاسخگوی نیازهای مختلف فراگیران باشد.
امروزه، نظریه هوشهای چندگانه ثابت میکند که هر فردی با توجه به استعدادها و علائق خود در فرایند یادگیری حضور پیدا میکند. این موضوع در آموزش قرآن بسیار باید مورد توجه و تأمل قرار گیرد. در جهت تحقق اهداف برنامه درسی قرآن، میتوان از تلفیق شیوههای مختلف آموزشی استفاده کرد، مانند حس بینایی، حس شنوایی، روش نوشتاری، داستانگویی، نمایشی و ....
اگر معلم خلاقیت داشته باشد و خود را مقید به روشهای سنتی موجود نکند و از روشهای نوین تدریس آگاهی داشته باشد، برای گرفتن بهترین نتیجه روشهای مبتکرانه ابداع میکند تا بالاترین بهرهوری را در کلاس داشته باشد. علت دیگر فاصله برخی معلمان از کمالات وارستگیهای اخلاقی است. دانشآموزان از چیزی که میبینند الگو میگیرند نه آنچه میشنوند، لذا اگر معلم متخلق به نیکیها باشد اثر عملی درسی که ارائه میدهد مضاعف خواهد شد. این موضوع را هم که معلم باید نسبت به موضوعات و مسائل جهانبینی قرآنی اشراف داشته باشد نباید از نظر دور داشت، چرا که توقع دانشآموز از معلم پاسخ دادن همه سؤالات است و اگر معلم به دلیل ضعف علمی و مطالعاتی پاسخ درست و قانع کنندهای برای پرسش آنها نداشته باشد، دانشآموزان نمیتوانند به او اعتماد کنند و این خود موجب تزلزل جایگاه معلم در نگاه آنها میشود، در نتیجه به سایر آموزشهای او نیز بیاعتنا خواهند شد.
آسیبهای مربوط به دانشآموزان
دانشآموزان آیندهسازان این مرز و بوم هستند و با اتکا به علم و دانش، مسیرهای رشد و توسعه کشور را هموار میکنند. مسئله «فقدان روحیه انتقادپذیری در دانشآموزان» و «کم اهمیت بودن درس قرآن برای دانشآموزان» از آسیبهای جدی آموزش قرآن در مدارس است. بررسیهای تحقیق حاضر نشان داده که تأکید فراوان متصدیان امر آموزش بر تشویق فراگیران به یادگیری و تعمق و تفکر انتقادی، در عمل اثر چندانی نداشته و این هدف چنان که باید با درس قرآن تأمین نشده است. از آنجا که خانواده در آموزش تفکر انتقادی به فرزندان خیلی موفق عمل نمیکند، بار این مسئولیت بر دوش مدرسه میافتد؛ اما متأسفانه در ساختار آموزشی ما دانشآموزی که خود اهل تفکر و پرسشهای عمیقی است، استعداد خود را از دست میدهد. اگرچه سلب مهارت تفکر انتقادی چیزی نیست که منحصر به سیستم آموزشی ایران باشد، اما در کشور ما ساختار به سمت از بین بردن ریشههای فکری دانشآموزان پیش میرود. معلمی که در زمینه تفکر انتقادی آموزش ندیده باشد و محصول همین ساختار آموزشی است، طبیعتاً نمیتواند دانشآموزی با چنین ویژگی پرورش دهد. در نتیجه این ایراد شاید بیشتر متوجه سیستم آموزشی است و نه دانشآموزان، برهمین اساس شاید بتوان این آسیب را بیشتر به نظام آموزشی حاکم نسبت داد.
موضوع دیگر هم، اهمیت کمتری است که به درس قرآن داده میشود؛ درس قرآن برای معلمان از اهمیت کمتری نسبت به سایر دروس برخوردار است. با توجه به اینکه دانشآموزان مستقیماً با معلمانشان سروکار دارند و معمولاً آنان را الگوی خود قرار میدهند (بهخصوص دانشآموزان مقطع تحصیلی ابتدایی)، طبیعتاً این نگاه به آنان منتقل میشود. همانطورکه قبلاً هم اشاره شده، دانشآموزان محصول نظام آموزشی هستند و تحت تأثیر زمینههای فرهنگی و اجتماعی جامعه آنان مانند لوح سفیدی هستند که میتوان هر چیزی را بر رویشان نگاشت.
آسیبهای مربوط به خانواده
خانواده و مدرسه دو نهاد تربیتی هستند که دوشادوش هم نقش عظیمی در پرورش نسلها به عهده دارند؛ اما یافتههای پژوهش نشان میداد خانوادهها هنوز آنطور که باید نسبت به اهمیت نقش خود در آموزش فرزندان، بهخصوص در درس قرآن، آگاه نیستند. آنچه در خانوادهها آسیب آموزش قرآن قلمداد میشود شامل مسائلی مانند «کم اهمیت بودن قرآن از نگاه خانواده در آینده شغلی فرزندان»، «ناآگاهی خانواده در خصوص ارتباط قرآن با آینده فرزندانشان»، «دغدغهمند نبودن خانوادهها برای پیگیری وضعیت آموزش و یادگیری درس قرآن فرزندانشان» و «ضعف آشنایی و آگاهی خانوادهها از نحوه استفاده کاربردی از قرآن و مفاهیم آن» میشود و در ضعف برونداد آموزش قرآن در مدارس اثر میگذارد.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل این امر، ضعف آگاهی و شناخت معلمان نسبت به خانوادههای دانشآموزان و ضعف پیگیریهای لازم معلمان در خصوص فعالیت خانوادهها برای تقویت یادگیریهای فرزندانشان باشد؛ و یا آنکه که عموماً کارشناسان و صاحبنظران به مقوله دانشآموز و معلم و مربی بسیار پرداختهاند، اما متأسفانه باید گفت کمتر به نقش و جایگاه خانواده توجه کردهاند یا اگر هم توجهی صورت گرفته یک نگرش سطحی و تک بعدی است که این نقش و جایگاه را به حداقل سطح خود کاهش داده و یک جایگاه تدارکاتی و پشتیبانی برای آنها قائل میشوند. این نگرش نقش خانواده را کمرنگ میکند و موجب میشود از حداقل ظرفیتهای والدین نیز بهره نبرده و فرآیند آموزشی را ناقص گرداند و از طرفی خانواده را از حقوق خود در این زمینه محروم میکند. بررسی نظامهای آموزشی نشان از آن دارد که هرچه نقش و حقوق خانواده جدی انگاشته شده است، این نظامها پویا و کیفیتر شدهاند و دخالت و پشتیبانی پدران و مادران را هم جلب کردهاند و هر جا این مهم مورد کم توجهی قرار گرفته شکاف عمیق خانه و مدرسه بیگانگی تخریبکنندهای را در نظام آموزشی رسمی و نظام غیررسمی ایجاد کرده است.
جمعبندی
با جمعبندی مطالب گفته شده به نظر میرسد برای بهبود اثر آموزش قرآن هم در روخوانی و هم در تعمق به آیات آن، متولیان امر آموزش قرآن باید اقدامات اصلاحی انجام دهند که هم معلمان، هم دانشآموزان و هم خانوادهها را پوشش دهد، بهطوری که در انتخاب معلمان قرآن معیارهایی چون توانمندی، شایستگی و خلاقیت را در نظر گیرند و خانوادهها را نسبت به نقش پر اهمیت و انسانساز قرآن آگاه کنند. دانشآموزان نیز قرآن را بهمنزله یک واحد درسی صرف نبینند، بلکه سعی در فهم یادگیری آن در تمام طول سال داشته باشند.
به قلم: سمانه فیضی
دانشجوی دکتری ادیان و عرفان، پژوهشگر مرکز مطالعات میانرشتهای قرآن کریم جهاددانشگاهی
انتهای پیام