همسو با هفته هنر انقلاب و همراه با داشتههایی که انقلاب شکوهمند اسلامی در ساحت زبان، روایت، اندیشه و آوردههای خود برای تاریخ چهل پنجساله معاصر کشورمان به روایت فرهنگ و هنر داشته و در تقلای جُستن نام و ردپای سیدشهیدان اهل قلم، شهید مرتضی آوینی که این روز و این هفته بهنام او و سالروز شهادتش به ثبت رسیده در بخش دوم میزگرد تعاملی ایکنا به بهانه جایگاه ادبیات و شعر انقلاب در هفته هنر انقلاب در ساحت میزبانی از محمدجواد شاهمرادی، شاعر و مدیر مرکز هنری معاونت استانهای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و امین سلیمانیفارسانی، پژوهشگر هنر و از مدیران حوزه هنری از هنرمندان، شاعران و پژوهشگران عرصه هنر نسل دوم و سوم انقلاب اینبار جایگاه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری انقلاب اسلامی بر فرهنگ و هنر و مسیر عکس آن، یعنی تدقیقی بر جایگاه تأثیر و تأثر فرهنگ و هنر در همنشینی با مبانی انقلاب اسلامی را به بحث گذاشتهایم که بخش دوم این میزگرد تعاملی در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا: آقای سلیمانیفارسانی بخش دوم میزگرد ایکنا را به مناسبت «روز هنر انقلاب» بر مدار جریان شکلگیری، پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی ایران و تاثیر و تاثر آن بر ساحت ادبیات و شعر معاصر کشورمان استوار کنیم. در فراز و فرود بیش از چهار دهه از حیات انقلاب شکوهمند اسلامی شاهد چه تحولاتی در فضای ادبیات کشورمان به واسطه کُنش اجتماعی «انقلاب» بودیم؟ و در روی دیگر سکه، داشتهها و آوردههای ادبیات کشورمان با همه دیرپا و درازنای سابقه تاریخیاش بر فضای انقلاب و تاریخ معاصر کشورمان چیست؟
در این مهم کوچکترین تردیدی وجود ندارد که انقلاب اسلامی ایران شیوه و زاویه دید جامعه و مردم ایران را نسبت به هستی تغییر داد. این نیز بدیهی است که این تغییر و تأثیرگذاری در کنار عموم مردم جامعه، بر هنرمندان، بر مخاطبان ادبیات و آثار هنری و بر تمامی همراهان حوزه فرهنگ و هنر نیز اثر خود را داشت؛ اما نکته مهم آن است که رابطه انقلاب و ادبیات رابطه دوسویه است. هم انقلاب اسلامی بر ادبیات و هم خود ادبیات بر روند انقلاب ما از نقطه آغازِ شروع مبارزات، در ادامه پیروزی و تا به امروز ادامه داشته است و این همان رابطه دوسویهای است که به آن اشاره داشتم.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد آن است که اگر ما ادبیات را به عنوان مادر آثار فرهنگی و هنری فرض کنیم، تأثیر آن بر انقلاب و تأثری که از انقلاب دریافت میکند امری همهجانبه و فراگیر است.
همچنین از این مهم نیز نباید به سادگی گذشت که رهبران انقلاب نیز هر دو اهل ادبیات، اهل شعر و قلم هستند. تا به امروز 66 کتاب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری داریم. همین 66 کتاب باعث شده که خیلی از جوانها به این مسئله علاقهمند شوند که این کتابها که رهبر انقلاب بر آن تأکید داشتهاند چه وجه ممیز و بارزی داشته و دارند.
به عنوان مثال وقتی کتاب «دختر شینا» (نوشته بهناز ضرابیزاده برگرفته از خاطرات قدمخیر محمدیکنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمیهژیر) را میخوانیم؛ با کتابی مواجه هستیم که نویسندهاش از پیشاز انقلاب شروع میکند. مخاطب را با جامعه ایران قبل از انقلاب آشنا میکند. در ادامه به انقلاب میرسد و روزهای انقلاب را در روستایی اطراف همدان روایت میکند. سپس از روزهای پیروزی انقلاب به روزهای جبهه و جنگ میرسد. این تأثیرگذاری ادبیات است که توسط نویسنده این اثر به سبک خاطرهنگاری پیش رفته است؛ -همینجا لازم است به سهم خودم از جناب «مرتضی سرهنگی» که در این سالها در حوزه خاطرهنگاری جنگ زحمات بسیاری کشیدهاند نیز یاد و تقدیری ویژه داشته باشم-؛ بار دیگر تکرار میکنم که این همان تاثیرپذیری دوسویه ادبیات از انقلاب و عکس آن است.
نکته حائز اهمیت و برآمده از این مفهوم «تاثیرگذاری دوسویه» آن است که مخاطب امروزی ما در مواجهه با ادبیات انقلاب، همین ارتباط دوسویه را درک میکند. یعنی هم از این ادبیات انرژی میگیرد و هم برای استمرار آن در قالب مطالبه به استمرار این تولیدات و قلم نویسندگانش انرژی میدهد.
اما در دیدی دیگر، اگر بخواهیم به خود انقلاب با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری که بهجایگاه و ساحت ادبیات در حوزه انقلاب تأکید ویژه داشتهاند بپردازیم؛ در سیر فراز و فرود آن باید نگاهی توأم با اندیشه داشته باشیم.
برای روشن شدن منظورم مثالی میزنم. بیایید به «شعارهای» ابتدای انقلاب و نیز شعارهای مسیر حرکت مردم تا رسیدن به پیروزی انقلاب اسلامی نگاهی ویژه داشته باشیم. در این شعارها شاهد شعرها یا ترجیعبندهایی هستیم که جمعیت عظیمی آنها را تکرار میکنند. گاه این شعرها خود به دو بخش تقسیم میشود که جمعیتی شامل مردان بخش یا مصرعی از این شعر و شعار را میخوانند و در پاسخ؛ طرف مقابل، یعنی جمعیت بانوان، بخش و مصرع دیگری از این شعر و شعار را تکرار میکنند. همه اینها چنان در رسانههای جامعه جهانی تأثیرگذار است که آنها نیز به این مسئله اذعان دارند که نقش ادبیات حتی در روند مسیر انقلاب اسلامی مردم ایران غیرقابل انکار است. این همان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری ادبیات و انقلاب به عنوان یک رفتار دوسویه بر یکدیگر است.
نمیدانم چه شخص یا اشخاصی این اشعار یا شعارها را انتخاب میکردند، مینوشتند؛ یا خود مردم آنها را به شکل خودجوش انجام میدادند؛ اما این را بهوضوح میتوانم تأکید کنم که این بخش و برشی از نقش ادبیات در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی است. استمرار این شعارها در ایام دوران دفاع مقدس بر روی دیوارنگارهها یا پلاکاردهایی که برای شهدا، برای پیروزی عملیات و حتی شکستها نگاشته میشد ادامه داشت و این نیز باز بخشی دیگر از روایت تأثیر مستقیم ادبیات بر حوزه انقلاب و دفاع مقدس را بازنمایی میکند. تأثیری که بر تمامی عموم جامعه ایرانی، در رفتارهای اجتماعی و رشتههای هنری و هنرمندان با خود به همراه داشته است.
ایکنا: آقای شاهمرادی زاویه دید شما را هم نسبتبه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شعر و ادبیات از انقلاب شکوهمند اسلامی جویا شویم.
این مسئله غیر قابل انکار است که شرایط، نوسانات و اتفاقات اجتماعی، تأثیر مستقیمی بر جریانهای ادبی بر دو ساحت فرم و محتوای آنها دارد. انقلاب شکوهمند اسلامی نیز از این مهم استثنا نیست. اگر از شعر و ادبیات دهه 40 بهعنوان یکی از دهههای باشکوه ادبیات ایران یاد میشود؛ گمان میکنم آن مواد اولیه و بنمایهای که ادبیات انقلاب را ساخت و دگرگون کرد در همان معارف و اندیشههایی بود که در بطن و متن انقلاب وجود داشت.
بهعنوان مثال، در همان دهه 40 جریان نوگرای فضای ادبی از حیث فرم و محتوا در میزان استفاده از سنتهای ادبی کمرنگ و بیمیلی بود. درست در نقطه مقابل، اقبال شدید آن جریان بر این مهم استوار بود که شاکلههای جدیدتر و متأثر از ادبیات غرب در آثار دهه 40 آزموده شود و به این واسطه پنجره جدیدی به حوزه ادبیات معاصر ایران باز شود.
اگر بپذیریم که یکی از شعارهای بزرگ و مهم انقلاب اسلامی ایران، «استقلال» بود؛ با تمرکز و دقت در ادبیات در دوران انقلاب آیا نمیتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که مسئله «استقلال» در نهاد آن افرادی که فعالیت ادبی میکردند خود به یک عامل محرک برای خلق آثار ادبی بدل نشده است؟ آنها نیز در بطن فعالیتهای ادبی خود به این مهم فک میکردند که به عنوان ایانی با وجود عقبه سترگ ادبیمان باید به همان «استقلال» خود در ادبیات بازگردیم و چشممان به قالبها و تفکرات غربی نباشد.
یا اگر یکی دیگر از بُنمایههای اصلی انقلاب را «هویت» یا همان بازگشت و رجعت به هویت اصلی ایرانی و اسلامی بهجای «خودباختگی» و «خود را در قیاس با غربیها کوچک دیدن» بدانیم؛ آیا نمیتوانیم بپذیریم که ثمره این اندیشیدن برای هویتیابی و رجعت به داشتههای ادبیمان را با نسبت مستقیمی در دهه 60 اقبال به قالبهای کلاسیک میان نویسندگان، شاعران و ادیبان شاهد بودیم؟ آیا این اقبال بیشتر نشد؟ آیا از زیر خاکستر بیرون کشیدن برخی از شگردهای ادبی خود را در دهه 60 شاهد نبودیم؟
بعد از زندهنام «نیما یوشیج» کمتر کسی فکر میکرد که فردی، شاعری سراغ ترجیعبند برود! اما الان ترجیعبند یکی از قالبهای احیاء شده و استخواندار در حوزه جریان شعر معاصر کشورمان است. این مثال را در مقام ارزشگذاری تاثیر انقلاب بر جریان شعر و ادب معاصر کشورمان عنوان میکنم و تأکیدم بر این نیست که همیشه بازگشت به سنتها اقدامی مناسب است. چرا که همسوئی با اتفاقات روز در جریان و نحلههای فکری جهان در ساحت ادبیات و شعر نیز باید مورد توجه ادیبان و شاعران هر سرزمینی ازجمله ایران قرار بگیرد؛ اما در جریان وقوع خودباختگی معنایی و غرق شدن در فرم و محتوای غربی که باعث تغییر و تحول در ادبیات دهه 40 شد، گویا نویسندگان، شاعران و اهالی قلم در سالهای بعد از انقلاب بهویژه در دهه 60 به این مهم پی بردهاند که در سابقه ادبی ایرانزمین، گنجینهای عظیم و دستنخوردهای از داشتههای ادبی و گونههای مختلف نگارش و سرایش وجود داشته که کمتر به آن بها داد شده بود و همین مسئله رجعت نویسندگان و ادیبان و شاعران دهه 60 را به سنتهای ادبی ایران با خود به همراه داشت. همین مهم فصلی دیگر از شکوه تأثیرگذاری انقلاب اسلامی با دو واژه «استقلال» و «هویت» به عنوان مهمترین بُنمایههای شکلگیری جریان انقلاب اسلامی است که تأثیر و تأثر آن را بر حوزه ادبیات و شعر کشورمان شاهد هستیم.
امروز شاهد قصیدههایی هستیم که در جایگاه خود بسیار جاندار، پُرتوان و تأثیرگذار هستند. همینطور سنت غزلسرایی در ایران که خود یکی از اصلیترین شناسنامههای کارنامه هزار ساله شعر ایران است، امروز رخت و لباسی نو به تن کرده و ما شاهد سرایش غزلهای نوگرایانه هستیم!
ایکنا: آقای شاهمرادی یعنی نگاه شما امروز هم به حوزه ادبیات و شعر بر همان جایگاه رسانهای آنها استوار است؟ یعنی تعدد رسانهها و تغییر زبان رسانهای در عصر حاضر تاثیری بر قدرت رسانهای تولیدات ادبی ازجمله شعر و داستان، تاکید میکنم د عصر و زمانه حاضر نداشته است؟
اگر نگاهمان، نگاه علتومعلولی باشد، نمیخواهم نقش ادبیات را به نقشی دنبالهرو و دستبسته شرایط اجتماعی تقلیل دهم. اما با وجود آنکه تکرار و تاکید میکنم که بیتردید ادبیات در جریانهای اجتماعی ازجمله انقلابها مؤثر بود اما با شما موافقم که باید به این مسئله توجه داشت که امروز نقش رسانهگون ادبیات در قیاس با دهههای پیش تغییر کرده است.
زمانی خود ادبیات یک رسانه بود؛ اما امروز در سایه تولد رسانههای مختلف این نقش برای ادبیات و شعر دستخوش تغییر شده است. امروز در سایه تعدد رسانهها، شعر نقش رسانهای کمتری پیدا کرده است. شاید در دوران مشروطه، شعر مهمترین رسانه برای انقلابیهای مشروطه به شمار میرفت؛ اما امروز در سایه تعدد رسانهها دیگر این نقشپذیری تام و تمام برای شعر در جایگاه رسانه را متصور نیستیم.
بااینوجود میخواهم بگویم حتی در همین دوره چه کسی نقش شعر را در اتفاقات، جریانها و رخدادهای امروز و معاصر کشورمان فراموش میکند؟ با وجود سایه سنگین تنوع رسانهها هنوز هم در کُنشهای اجتماعی معاصر کشورمان باز هم شاهد جریانسازی شعر هستیم.
مانند تاثیر اشعار آقای علیرضا قزوه در ساحت اتفاقاتی که در ایران یا کشورهای محور مقاومت رقم زده است. شعر و قصیدههای او را چگونه میتوان فراموش کرد؟ یا چه کسی شعر آقای سیار (هتل کوبورگ) را بعد از ماجرای برجام فراموش میکند؟ شعری که در قالب ترانه اجرا شد، تأثیر اجتماعی خود را داشت؛ شنیده و زمزمه شد! قصد من جانبداری حزبی و سیاسی نیست! برای همین تاکید میکنم که نگاه شخصی خود را عنوان میکنم. در دهه 60، اگر شرایط جنگ و دفاع مقدس را در نظر بگیریم، همچنین نیاز مخاطب به شعر حماسی را؛ طبیعی است این نیازها، رجعت و پررنگتر شدن وزن و عروض را با خود به همراه میآورد. این همان تاکید و نگاه من بر همان مسئله تأثیرگذاری و تاثیرپذیری ادبیات و انقلاب بر یگدیگر است.
احساس میکنم شعر فارسی بعد از انقلاب سعی کرد خود را به شکل منصفانهتری بازسازی کند. نگاهم بر این است که در دهه 60 شعر ما اساساً محتوا محورتر شد؛ درست برخلاف آنچه در دهه 70 تجربه کرد که تاکیدش بر فرم محورتر شده استوار بود. انگار شعری که در دهه 60 یکبار سعی کرد خود را از نظر محتوا غنیتر کند؛ خود را در دهه 70 ازنظر فرمی به آزمون و خطا تن داد که حاصل آن مقاوم شدن شعر معاصر بود.
برخی از تجربههایی که در غزل که خود یکی از مدعیان شعر دهه 70 است نیز ناب و بهجا بود. غزل در دهه 70 تجربههای رو به نیمایی شدن را از سر گذراند. گویی آن تجددی که به شکل تزریقی، تصنعی، بومی و درونی نشده در دهههای 30 و 40 وجود داشت و شاید بیشترین بروز و ظهورش را در میان نخبگان تجربه میکرد؛ در دهههای 60 و 70 مورد بازبینی قرار گرفت و ازنظر محتوا و فرم خود را بازسازی کرد.
به نظر میرسد آن تغییرات بیسابقهای که در قافیه و ردیف در دهه 70 اتفاق افتاد؛ تجربه کردن قوافی و ردیفهای نو؛ بلند و کوتاه شدن برخی مصرعها؛ چند قالبی شدن یک شعر -یعنی شعری که به شکل غزل آغاز میشود، سپس تجربه چهارپاره شدن، بعد تبدیل به شعر سفید و دوباره به غزل بازمیگردد- که اینها به فراخور خود شعر صورت میگرفت؛ همه و همه، آزمون و خطاهایی بود که باید آنها را نیز به عنوان دستاوردهای شعر انقلاب نوشت و لحاظ کرد. این همان تأثیر و تأثری است که انقلاب در ساحت دعوت اهالی قلم به اندیشیدن؛ بعد بومیسازی و سپس دست به تجربههای نو زدن را با خود به همراه داشت.
در ادامه شعر ما در دهههای 80 و 90 به یک ثبات رسید. یعنی شعری که در دهه 60 تلاش میکرد محتواهایی به تناسب اتفاقات روز (انقلاب و دفاع مقدس) پیدا کند، در ساحت شعری مسئلهمند به بازتاب مطالبات و نگرشهای مردم بپردازد؛ مانند رودخانهای خروشان حرکت میکرد و خود را به این صخره و آن صخره میزد؛ در دهه 70 به آزمونوخطای فرمی دست یافت. سپس در دهه 80 به ثبات رسید. به همین سبب ما در دهه هشتاد شاعری مانند «فاضل نظری» را میبینیم که قلهنشین شعر آن زمان میشود. به نظر میرسد که بالاخره شعر بعد از آن تنشها به ثبات و آرامشی رسید.
مثال دیگری بزنم. استاد علی معلمدامغانی که شعرش از نظر دشواری «خاقانیوار» است و در برقراری ارتباط در حوزه معنا سخت به شمار میرود؛ به همان میزان در دهه 70 مخاطبان خود را دارد که شاهد تجلی و بروز شعرهای مردمی در برقراری ارتباطی سادهتر در مفهوم با مردم در دهههای 60 و 70 هستیم، آثاری که از دیگر گونههای شعری سبقت گرفتند. گویی بازگشت به سنتها را در دهه 60 پررنگتر میبینیم. در کنار تولد شعر، خلق و برآمده شدن آن از شرایط جامعه در دهه 60؛ استمرار آن در دهه 70 به برجستهتر شدن محتوا منتج شد. این همان رسالتی است که شعر و ادبیات در طول تاریخ در بطن خود حمل کرده و میکنند. با توجه به زمانه و اتفاقات آن هر کدام حرفهای خود را میزنند، جهتگیری خود را دارند و سرانجام متناسب با آن نیز قلههای خود را میآفرینند. در دهه 70 آنهایی که نامدارتر میشوند مثلاً «محمدسعید میرزایی»؛ آنهایی هستند که بیشتر آزمون و خطاهای خود را بر حوزه فرم قرار دادهاند. همانطور که جامعه تلاش میکند در سالهای بعد از دفاع مقدس که به سمت سازندگی و نوسازی پیش میرود، همین شکل و شرایط اجتماعی را در جریان شعر دهه 70 در ساحت فرم شاهد هستیم.
ایکنا: آقای سلیمانیفارسانی بعد از همه آنچه در این دو نشست گفته شد و شاید حرفهای ناگفته بسیار نیز باقی مانده باشد؛ در قالب جمعبندی و فراز پایانی پرسشهای این گفتوگو اگر نکتهای باقی مانده بازگو کنید؟
در فاز پایانی صحبتها میخواهم به تأثیر دیدارهایی که رهبر انقلاب هرسال همزمان با میلاد امام حسنمجتبی(ع) با شاعران دارند اشارهای داشته باشم. اشارهای که بیارتباط به هفته هنر انقلاب نیست و بازتابدهنده تاثیرگذاری آن دیدارها در جریان رشد شعر انقلاب است. نکته، نکات و دیداری که باید مورد توجه قرار داد.
چرا که تأثیرگذاری آن رویداد را در فعالیت شعری شاعران بعد از آن دیدارها شاهد هستیم؛ از پیشکسوتان تا شاعران جوان که از جایجای کشور برای این دیدار جمع میشوند. هر کدام از این دیدارها تاثیر مستقیمی در فعالیت شعری شاعران داشته است. شاعری که از یکی از شهرستانهای جنوب کشور به دیدار رهبری میرود در آن سال شاهد انرژی مضاعف او هستیم. اینکه آثار جدیدی خلق میکند، میسراید و بهجامعه ادبی و فضای ادبیات کشورمان ارائه میدهد. این خود تأثیر مستقیم انقلاب اسلامی است که رهبر عظیمالشان آن به عنوان یک چهره شاخص در حوزه سیاست؛ در حوزه فرهنگ و هنر نیز چنین شکل از تأثیرگذاری را با توجه به آن عقبه فرهنگی که از آن بهرهمند هستند از خود بهجای میگذارند.
ایکنا: در قالب جمعبندی آقای شاهمرادی؛ آینده جریان شعر انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
صادقانه و به صراحت میگویم که آینده شعر این دوران را بسیار روشن میبینم. در طول تاریخ ادبیات در کشورمان هیچوقت بهاندازه امروز، شاعرانی که این امکان را داشته باشند که خود را عرضه کنند نداشتهایم؛ یا در هیچ دورهای از شعر فارسی و شعر ایران، نقش پررنگی بهاندازهای که امروز زنان و بانوان شاعر در فضای ادبی کشورمان داشته و دارند را شاهد نبودهایم.
تمامی این مؤلفهها و همافزا شدن مجموعه ظرفیتها آدمی را به آینده روشن شعر ایران امیدوارتر میکند. همچنین امیدوارم که شرایط هم مساعدت بیشتری داشته باشد که این راه باشکوهی که آغاز شده پرشکوهتر طی شود.
بخش دوم و پایانی...
گفتوگو از امین خرمی