امروز 25 ماه رجب مصادف با سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع) است. امام موسی بن جعفر(ع) فرزند امام جعفر صادق(ع) و حُمَیْده خاتون است. ایشان امام هفتم شیعیان دوازده امامی بعد از پدر بزرگوارشان امام جعفر صادق(ع) و پیش از پسر گرامیشان امام علی بن موسی الرضا(ع) است. ایشان ملقب به کاظم و بابُالْحَوائِج است. کنیه ایشان نیز ابوابراهیم و ابوالحسن است.
ایشان ۲۰ سال اول زندگی را تحت حمایت پدرشان گذراندند. این دوران مصادف با کشمکش میان عباسیان و امویان بود. 10 سال مانده به پایان حکومتِ مَنصورِ عباسی، پدر گرامیشان مسموم شده و به شهادت رسیدند. درگذشت امام جعفر صادق(ع) و شروعِ امامت امام موسی کاظم(ع)، در دوران حکومت منصور عباسی بود. پس از امام جعفر صادق(ع)، عدهای به امامت فرزند دیگر ایشان اسماعیل معتقد شدند و فرقه اسماعیلیه را شکل دادند. با این وجود امامت امام موسی کاظم(ع) طرفداران زیادی داشت و همزمان با خلافتِ منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید ادامه پیدا کرد. در این دوران، امام کاظم(ع)، همچون امامان پیشین، با مبارزه منفی و رعایت تَقیه، سعی داشت از درگیری مستقیم با حاکمان وقت خودداری کند. با این وجود، نهضتی علمی که با اقداماتِ امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) اوج گرفته بود، به ائمهٔ شیعه، موقعیت ویژهای در جامعه اسلامی داده بود که این خود نگرانی خلفای عباسی را برانگیخته بود. قیامهای پراکنده علویان در جای جای سرزمینهای اسلامی، زمینه سوءظن بیشتر خلفا را فراهم کرد تا جایی که امام کاظم(ع) چند بار از سوی مهدی عباسی و هارون راهی زندان شد.
اولین دوره زندان امام کاظم(ع) را مربوط به دوران حکومت 10 ساله مهدی عباسی میدانند. دوران یک ساله حکومت هادی عباسی هم توأم با تنش بود. هادی که قیام فخ را به تحریک امام موسی کاظم(ع) میدانست، قسم خورد او را زنده نخواهد گذاشت، اما خود بهزودی درگذشت. امام موسی کاظم(ع) در دوران هارون، دو بار راهی زندان شد. این حبس که منجر به درگذشت امام کاظم(ع) شد، هارون را بهعنوان متهم ردیف اول قرار داد. پس از درگذشت ایشان، عدهای که درگذشت امام(ع) را باور نداشتند، اعتقاد پیدا کردند که امام کاظم(ع) در غیبت بهسر میبرد و بهعنوان آخرین امام در وقت مقرر دوباره قیام خواهد کرد. این گروه واقفیه نام گرفتند.
میتوان گفت از مهمترین اصول مورد عمل و تأکید معصومان در حیات اجتماعی، نوع نگاه و رفتار آنان با دیگر انسانها بوده است. آنان میکوشیدند همان نظر اصیل اسلام دراین باره را زنده کنند و زنده نگه دارند. متأسفانه با رحلت رسول خدا(ص)، نگاههای نژادپرستانه جاهلی دوباره احیا شد. دومین خلیفه، گوی سبقت را در این زمینه از خلیفه اول ربود و سومین خلیفه نیز همان مسیر خلیفه دوم را در پیش گرفت. امیرمؤمنان علی(ع) هر چند کوشیدند با این تصور و مشی باطل مقابله کنند، گویا جامعه اسلامی بنا نداشت از سنت خلفای سه گانه در این زمینه دست بردارد.
در دوره حاکمیت معاویه و دیگر حکام اموی، نگاههای نژادپرستانه شدت گرفت و موالی یا غیر عربها، به لحاظ اجتماعی در وضعیت نا به سامانی قرار داشتند. در نقطه مقابل، امامان معصوم(ع) تلاش فراوانی میکردند تا جامعه را به سوی تفکر منطقی و عادلانه اسلام در این زمینه سوق دهند.
در سیره امام کاظم(ع) نیز به نمونههای شایان توجهی در این باره برمیخوریم. علی بن ابیحمزه میگوید: «روزی، نزد امام کاظم(ع) بودم که 30 غلام حبشی را که برای حضرت خریده بودند، نزد ایشان آوردند. امام(ع) با یکی از آنان سخن گفتند و پولی به او دادند و فرمودند که به هر یک از اینان، ماهانه 30 درهم بدهد» وقتی رفتند، از حضرت پرسیدم به آن غلام چه فرمودید؟ پاسخ دادند که به او سفارش کردم با دوستانش رفتار نیک داشته باشد و در هر ماه نیز 30 درهم به آنان بدهد، زیرا او را غلامی عاقل و درستکار و همزبان و هموطن با آنان یافتم و او نیز پذیرفت».
همچنین، آن حضرت روزی به مردی بدچهره از اهالی عراق برخورد کردند و نزد او نشستند و با او بسیار گرم گرفتند و به گونهای سخن گفتند که گویا او میتواند نیاز امام(ع) را برطرف کند. بعضی از کسانی که شاهد این صحنه بودند، عرض کردند شما بر او عرض حاجت میکنید؛ درحالیکه او به شما نیازمندتر است؟! امام(ع) فرمودند که بندهای است از بندگان خدا و برادری است از منظر کتاب خدا و همسایهای است در سرزمینهای خدا که با ما در بهترین پدران یعنی آدم و در بهترین ادیان یعنی اسلام مشترک است و شاید روزی، نیاز ما به او افتد و پس از احساس تکبر نسبت به او، متواضعانه در برابرش قرار گیریم.
روحیه دیگرگرایی، انفاق، ایثار، سخاوت و رفع نیازِ نیازمندان و به ویژه افراد فرودست جامعه دیگر ویژگی مهم امام کاظم(ع) در معاشرت با افراد بود، به گونهای که «صرار موسی» (کیسههای موسی بن جعفر(ع)) بین مردم ضربالمثل شده بود. انفاقهای آن حضرت، معمولا پنهانی بود و به فراخور حال افراد از یکصد تا سیصد دینار پرداخت میکرد.
رفتار محبتآمیز و همراه با مدارا با دیگران (حتی با مخالفان) ویژگی مهم دیگر در حیات اجتماعی امام کاظم(ع) بود. گذشت از خطای دیگران، پوشاندن خشم، پاسخ محبت را با محبتی متقابل و بالاتر دادن، شرکت در تشییع جنازه مؤمنان، توصیه به تواصل و تبار (ارتباط متقابل و نیکی افراد جامعه به یکدیگر)، نهی از شتم و نزاع و درگیری، اکرام میهمان و اجابت دعوت افراد به مهمانی، از شواهد دال بر مدعای فوق هستند که روایات متعددی در این باره وجود دارد.
در روایتی آمده که امام(ع) از عاصم پرسیدند وضع شما در تواصل و تبارّ (روابط اجتماعی و نیکی به یکدیگر) چگونه است؟ وی در پاسخ عرض کرد بسیار خوب! امام(ع) فرمودند که چنان هست که یکی از شما در صورت نیاز، دست در کیسه برادر مؤمنش کند و به مقدار نیازش بردارد؟! چون عاصم پاسخِ منفی داد، امام(ع) فرمودند که پس به لحاظ تواصل در وضع خوبی قرار ندارید. از این روایت، به خوبی میتوان سطح توقع معصومان از نوع روابط اجتماعی شیعیان را استنباط کرد.
نمونه دیگر، درباره فردی از اهالی مغرب به نام یعقوب است که امام(ع) ضمن اخبار از غیب و اشاره به نزاع و شتمی که بین او و برادرش درگرفته بود، به او فرمود که چنین کاری، جزء دین من و پدرانم نیست.
عبادت برای کسی همچون امام کاظم(ع)، امری تحمیلی و از سر عادت و یا اسقاط تکلیف برای دور ماندن از عقوبت نبود. عبادت بدون معرفت، بیارزش است و هر چه معرفت افزونتر شود، خشوع و افتادگی و احساس ذلت و حقارت در انسان نسبت به خداوند متعالی بیشتر میشود و به دنبال آن، عشق و اشتیاق به عبادت چنین وجود عظیمی بیشتر خواهد شد. از این رو قرآن کریم نماز را جز برای خاشعان، امری سنگین و تحمیلی معرفی میفرماید. شواهد زیادی را برای بیان اوج شیفتگی امام کاظم(ع) به عبادت میتوان آورد. بخشی از این شواهد، همان روایاتی هستند که از کثرت عبادات طاقتفرسا و طولانی آن حضرت حکایت دارند.
بخش دیگر، سخنان آن حضرت در وصف شیفتگی و شوق خود به عبادت است که دراین باره، به مناجات آن حضرت در زندان هارون اشاره میشود. بنابر گزارش برخی از جاسوسان هارون، امام(ع) در زندان، در مناجات با خداوند، این جملات را در دعاهایشان تکرار میکرده و پس از آن خدا را شکر میگفتهاند: «خدایا! من همواره از تو، فراغتی را برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی، پس تو را بر این نعمت سپاس میگویم.
آگاهی داشتن به احکام یا فقه عبادت، از جمله مهمترین لوازم عبادت مطلوب و درست است؛ زیرا چگونگی عبادت را به لحاظ کمی و کیفی، باید از خود معبود فراگرفت. چه بسیارند کسانی که با بیتوجهی به این اصل مهم، عمری عبادت باطل انجام میدهند. بدین لحاظ، امام کاظم(ع) در پاسخ کسی که از ایشان درباره لزوم یا عدم لزوم پرسش درباره تکالیف شرعی پرسید چنین فرمود: «مردم مجاز نیستند نسبت به آنچه در ارتباط با امور دینشان به آن نیازمندند بیاعتنا باشند.
آن حضرت همچنین، در بیانی جالب و بلیغ، مسلمانان را به تفقه در امر دین سفارش کرده و آن را موجب اتمام عبادت دانستهاند. ایشان میفرمایند: «در دین خدا تفقه کنید؛ زیرا فقه، کلید بصیرت و موجب اتمام عبادت و نیل به منزلتهای رفیع و مراتب بالا در دین و دنیاست. برتری فقیه نسبت به عابد، همچون برتری خورشید بر ستارگان است. کسی که در امر دینش تفقه نکند، خداوند از عمل او راضی نیست.
روح اصلی عبادت، توجه به معبود است و اصلا عبادت بدون حال توجه به معبود، صرف عادت و کاری لغو است، هر چند به علت لطف معبود، در ظاهر، درست باشد. ما انسانها که غرق در افکار روزمره خویش هستیم، به دشواری میتوانیم در حال عبادت، توجه خود را به معبودی معطوف کنیم که در برابر او ایستادهایم، بدین لحاظ، بسیار کنجکاوانه مایلیم بدانیم که امامان معصوم(ع) هنگام عبادت چه حالی داشتهاند.
روزی ابوحنیفه به حضور امام صادق(ع) مشرف شد و عرض کرد که پسرت موسی(ع) را دیدم درحالیکه مردم از برابرش عبور میکردند، نماز میخواند و او آنها را نهی نمیکرد! امام صادق(ع) نیز با شنیدن سخن ابوحنیفه، فرزندش را فراخواند و به او فرمودند: «پسرکم! ابوحنیفه میگوید که در حال نماز خواندت مردم از برابرت عبور میکردهاند؟ اامام کاظم(ع) عرض کردند که آری! پدر جان، آنکه من برای او اقامه نماز میکنم از آنان که از برابرم عبور میکنند، به من نزدیکتر است؛ زیرا خداوند فرموده که من از رگ گردن به انسان نزدیکترم. در این هنگام، امام صادق(ع) فرزندشان را به سینه چسبانیدند و فرمودند که پدر و مادرم به فدایت ای گنجینه اسرار».
از شواهد دیگر آنکه حضرت هنگام تلاوت قرآن، آن را علاوه بر صوتی نیکو، با حال حزن قرائت میکردند و میگریستند، به گونهای که شنوندگان را تحت تأثیر قرار میدادند و آنان نیز به گریه حضرت میگریستند و نیز در حال عبادت، از خشیت الهی آن چنان میگریستند که محاسن شریفشان خیس میشد. نکته شایان ذکر دیگر در این زمینه آنکه اگر کسی دارای عبادات فراوان و طاقتفرسا باشد، چنین حالی ناشی از عشق او به عبادت از سویی و وجود حالت حضور و توجه به معبود از سوی دیگر است؛ زیرا بدون چنین حالی، انجام دادن عبادات طاقتفرسا ممکن نیست.
انتهای پیام