ترافیک شدید محدوده نمایشگاه و نبود پارکینگ اولین معضلی است که هر بازدیدکنندهای در نمایشگاه کتاب با آن مواجه میشود و پارکینگهای خالی مصلی شاید اولین سؤال را ذهن بازدیدکنندگان ایجاد میکند، که چرا درهای پارکینگ مصلی بر روی علاقهمندان به حوزه فرهنگ بسته است.
شاید نتوان عنوان نمایشگاه کتاب را به سادگی برای بزرگترین رویداد فرهنگی که جنبه بینالمللی را هم با خود به یدک میکشد به سادگی به کار برد، زیرا اولین چیزی که در مصلی تهران به چشم میخورد هیاهویی است که با صداهای ناهنجار کالاهای گوناگون را تبلیغ میکند. غرفههای پرتعداد اغذیه فروشی و تنقلات مختلف، پیکسل فروشی، فال فروشی سیار، حتی سبزی خردکنی یکی از عجایب نمایشگاه است که در بدو ورود به بازدیدکنندگان خوشامد میگوید.
در میان سالنهای نمایشگاه غرفههای کودک و نوجوان که این روزها بیشترین میزان تخلفات را در نمایشگاه داشتهاند با بیشترین استقبال تماشاگران مواجهند و البته خانوادههای فراوانی را میبینی که صورتهای کودکان خود را رنگ کردهاند و در حال تردد در بخشهای گوناگون نمایشگاهاند و به ندرت میبینی که کتابی را خریداری کرده باشند.
برخلاف شلوغی بخش ناشران عمومی، بخش ناشران خارجی آرام و خلوت است و فروش شیرینیهای لبنانی اندک افرادی را به این بخش کشانده است. نکته جالب اینجاست که حضور ناشران خارجی بسیار کمرنگتر از سالهای گذشته است و جانمایی برخی کشورها از جمله افغانستان باعث میشود که به سختی بتوانی غرفههای آنها را بیایی.
در لحظات آخر نمایشگاه کتاب تهران حالا حراجیهای یک روزه هم به چشم میخورند که تخفیفهای 50 درصدی خود را برای این روز گذاشتهاند، بخش ناشران عمومی که با ارائه رمانها و کتب روانشناسی عامهپسند شلوغ و پرهیاهو بودند، اکنون با استقبال بیشتری مواجهاند. حضور در نمایشگاه کتاب که انتظار میرود محلی برای تبادل اطلاعات درباره آثار فاخر و تازههای فرهنگی باشد گاهی تا حد مشمئزکنندهای انسان را بیزار میکند. جولان کتابهایی که در هیچ زمینهای مجالی برای سخن گفتن باقی نمیگذارند گاهی سبب میشود که فکر کنی بزرگترین رویداد فرهنگی کشور تنها هیاهویی است برای هیچ.
پرفروش شدن رمانهای عامهپسند که توسط انتشارات گوناگون با ترجمههای مختلف ارائه شدهاند بیشتر به کتابسازی شبیه است و شاید از یک رمان چندین ترجمه با طراحی جلدهای گوناگون در نمایشگاه ارائه شده باشد و باعث میشود مخاطبان عام که چندان اطلاعی از وضعیت نشر و کتب مطلوب ندارند، گمان کنند که این آثار حتماً ارزشمندند.
پوسترهای «کتاب قاچاق نخریم» بر در و دیوار نمایشگاه جلوهگری میکند و به نوعی شعار جانبی نمایشگاه است، اما جالب اینجاست که بسیاری از ناشران میگویند که در جریان این کمپین نیستند و از چگونگی شکلگیری و فعالیت آن بیاطلاعند.
روز گذشته قادر آشنا قائم مقام نمایشگاه کتاب با اشاره به آمار فروش نمایشگاه گفت: آمار فروش نسبت به دوره گذشته ۳۷ درصد افزایش داشته و در بخش تراکنشها نیز از ۶ درصد افزایش نسبت به سال گذشته مواجه بودیم که به نظر میرسد به دلیل گرانی کاغذ و کتاب، آمار خوبی است و براساس اعلام بانک عامل نمایشگاه نیز ۹۹ میلیارد تومان فروش تا روز گذشته انجام شده است.
او همچنین درآمد نمایشگاه را مورد اشاره قرار داد و افزود: این درآمد تاکنون ۸ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان بوده که به صورت وصولی بوده و درآمد سایر بخشها هنوز مشخص نشده است.
وی در ادامه درباره سؤال خبرنگار ایکنا درباره پوسترهای «کتاب قاچاق نخریم» و عدم اطلاع مخاطب از مصادیق این امر گفت: اشکال جدی این است که تشخیص کتاب قاچاق بسیار سخت است، چند روز پیش چهار کتاب از دو ناشر برایم آوردند که محتوای آنها دقیقاً مانند هم بود. بنابراین باید جلسات توجیهی برای ناشران گذاشته میشد تا نسبت به این کار اقداماتی انجام دهند و همچنین نسبت به آشنایی مخاطبان نیز باید اقدامی انجام میشد.
نکته دیگر که در نمایشگاه امسال بیانگر بیتوجهی دولت و سیاستمداران به حوزه فرهنگ است که با عدم حضور رئیس جمهور در نمایشگاه کتاب آغاز شد و تا قبل از حضور رهبر انقلاب در نمایشگاه کتاب میشد گفت که هیچ مسئولی خود را مؤظف به حضور در این رویداد فرهنگی نمیداند. اما آمدن رهبری به نمایشگاه انگار تلنگری برای مسئولان بود که بزرگترین رویداد فرهنگی کشور در حال برگزاری است.
یکی دیگر از شگفتیهای اخیر این چند سال نمایشگاه صفهای طولانی امضای کتاب است در نگاه اول از دیدن آن خرسند میشویم که چگونه بالاخره یک اثر فرهنگی سبب شده مخاطبان در صفهای طولانی بایستند تا این آثار را تهیه کنند اما پس از بررسی اثر ارائه شده چیزی جزء یک کتاب بیهویت به نام« سرقولم هستم» با نویسندهای با نام «امیرعلی ق» که از عکاسان محبوب فضای مجازی است و انتشارات 360 درجه این کتاب را با قیمت 37 هزار تومان منتشر کرده است. گرچه در سالهای اخیر این اتفاقات که بازار سلفیها را داغ کرده است دیگر چندان عجیب نیست و باعث میشود بخواهی سریعتر فضای این هیاهوی فرهنگی را ترک کنی و به کتابفروشیهای مظلوم میدان انقلاب پناه ببری.
به قلم، مینا حیدری
انتهای پیام