مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل، در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، در خصوص رابطه دین و سیاست اظهار کرد: ورود نگرشهای مذهبی در حوزه سیاست امر تازه و بدیعی نیست و سیاست و مذهب با یکدیگر همآمیزی گوناگونی را تجربه کردهاند. در عصر اسطورهها و استعارهها در تاریخ بشریت، بشر قرون قبل از میلاد مسیح حتی حدود 10 یا 11 قرن قبل از میلاد مسیح خدایان متعدد را باور داشت و پژواک اراده خدایان متعدد را در اداره امور زندگی خود در چارچوب مسائل سیاسی آگاهانه یا ناآگاهانه پذیرفته بود.
وی افزود: از عصر باستان تاکنون در دورههای متفاوتی از تاریخ همآمیزی مذهب و سیاست دیده شده و مذهبیون تلاش کردهاند تا با دستاویز قرار دادن قدرت سیاسی، گزارههای مذهبی خود را مسلط گردانند و هم سیاسیون تلاش کردهاند تا با تمسک به گزارههای مذهبی و نشان دادن این گزارهها برای مشروعیتبخشی به اعمال قدرت خود از آنها بهره ببرند.
هیچ چیز مانند مذهب نمیتواند حکومتها را پایدار نگه دارد
این استاد دانشگاه ادامه داد: آن اندازه مذهب در سیاست اهمیت پیدا میکند که نیکولو ماکیاولی در کتاب شهریار خود با پرنسش در نصایحی که به پادشاه دارد، بر این نکته تأکید میکند که مهمترین عنصر در ایجاد قدرت بیشتر برای پادشاه ماندگاری او در صحنه و همچنین ایجاد فضای مناسب برای استمرار اعمال قدرت و حاکمیتش مذهب است. هیچ چیز مانند مذهب نمیتواند حکومتها را پایدار نگه دارد.
مطهرنیا با بیان اینکه در جهان انواع گوناگونی از حکومتهای مذهبی را داریم، بیان کرد: برای مثال در ژاپن یک مذهب رسمی وجود دارد و همه از این مذهب رسمی حمایت میکنند. در واقع مذهب در حوزه سیاست و با رسمیت یافتن یک مذهب در کل جامعه گسترش پیدا میکند. جوامعی را میبینیم که در آنها مذهب و نهادهای مذهبی هستند که سیاست و قدرت را اعمال میکنند و تمام سامانههای قدرت را در اختیار خود میگیرند.
آمیختگی گزارههای دینی و سیاسی از قدیمالایام وجود داشته است
این تحلیلگر مسائل بینالملل اضافه کرد: امروز در ایران شاهد یک رژیم دینی هستیم که اساس سیاست را لازمه اعمال گزارههای دینی و حاکمیت دین میداند؛ بنابراین ممزوج شدن گزارههای دینی و سیاسی از قدیمالایام تاکنون در کشورها و مناطق جغرافیایی گوناگون وجود داشته است. رابطه دین با سیاست به باور من از منظر تئوریک در چارچوب ارتباط عین و ذهن قرار میگیرد.
وی بیان کرد: اگر سیاست را امری عینی و عملی بدانیم که نتایج و خروجیهای آن را میتوان به عینه مشاهده کرد، دین امری ذهنی است و از طریق ذهن و گزارههای ذهنی در قالب آرمانهای انتزاعی و تبدیل آنها به اصول و ارزشهای ذهنی هنجارآفرین و نمادینپرور قرار میگیرد. بنابراین اگر میخواهیم از منظر تئوریک رابطه دین و سیاست را بدانیم، باید چارچوبهای ارتباط ذهن و عین را مورد مطالعه قرار دهیم.
4 دیدگاه در رابطه دین و سیاست وجود دارد
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در دستگاه فکری جامعهشناسی اساساً چهار دیدگاه کلان در این زمینه وجود دارد، تصریح کرد: دیدگاه نخست ایدهآلیستها هستند که معتقدند هر عینیتی از جمله سیاست محصول ذهنیت است و این ذهنیت بوده که بر روی عینیت تأثیر میگذارد، همان چیزی که سقراط حکیم هم تا حدودی بیان میکرد که اگر معرفت اخلاقی داشته باشیم، عمل اخلاقی هم انجام میدهیم، یعنی اگر بدانیم دروغ بد است و ذهن ما بر این گزاره و راستی آن گواه دهد، هیچگاه دروغ نمیگوییم.
مطهرنیا بیان کرد: بعدها ارسطوی حکیم اعلام کرد که او حدیث نفس کرده و چون خود هرچه میاندیشید و خوب میدانست، عمل میکرد، این گونه نتیجه گرفت که معرفت اخلاقی موجب معرفت عملی و کنشی نیز میشود و کنش اخلاقی به وجود میآورد، در حالی که بسیاری میدانند که دروغ بد است و هلاکت میآورد اما با دروغ زندگی میکنند. آگوست کنت نیز که خود اثباتگرا بود به تأثیر ذهن بر ایجاد تاریخ، عینیت و سیاست تأکید کرد، آنجا که این جمله را به کار میبرد که اگر میخواهید تاریخ زندگی انسان و یا جوامع گوناگون را مطالعه کنید، تاریخ اندیشه آدمی را مطالعه کنید.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با بیان اینکه بعد از ایدهآلیستها به رئالیستها بهویژه مارکسیستها میرسیم، بیان کرد: آنها معتقدند که عین اصالت دارد و ذهن محصول عین است، یعنی آنچه در بیرون رخ میدهد، در مغز انسان و در گستره مغز و فکر او انعکاس پیدا میکند و اقدام و کنش بعدی آدمی تحت تأثیر ذهنیتهایش است. بنابراین آنها نیز ذهن و تأثیر ذهن را رد نمیکنند، اما اصالت را به عین میدهند. مارکس و تابعین او این دیدگاه را دارند.
وی افزود: دیدگاه سوم دیدگاه کنش متقابل است که بیان میکند ذهن و عین با یکدیگر کنش دارند و این کنش رابطه ارتباطی علّی است، یعنی هر ذهنیتی، عینیتی و هر عینیتی، ذهنیتی را به وجود میآورد که به صورت سلسلهمراتبی و علّی بر یکدیگر تأثیر میگذارد. این نظریه نظریه بِل است که نظریات متفاوتی در این زمینه ارائه داده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: گروه چهارم بیان میکنند که روابط عین و ذهن تغییرات متقارن است، یعنی عین و ذهن بر یکدیگر تأثیر میگذارند، اما این تأثیر ضرورتاً علّی نیست، بلکه قرینهای است. برای مثال آلفرد نورث وایتهد بیان میکند که هر نظر کلی در نهایت بر نظم موجود اثر میگذارد. کرین برینتون نیز معتقد است که تمام انقلابها ایدئولوژی دارند و هر ایدئولوژی میتواند به صورت قرینهای در یک نقطه از تاریخ انقلابآفرین باشد.
مطهرنیا گفت: معتقدم که باید تأثیر عین و ذهن را بر کنش متقارنی قرار داد که در آن اولویت با عین و ذهن است. به عبارت دیگر معتقد به کنش متقارن با اصالت عین و اولویت ذهن هستم. بدین معنا که این ذهنیات هستند که از عینیات تأثیر میپذیرند، اما این ذهنیات ارزشمندند که مسیر حرکت عینی انسان را تحت کنترل نمیگیرند و در این مسیر آنها با یکدیگر کنش متقارن دارند.
ادعای انسان بیدین دین او را تشکیل میدهد
این تحلیلگر مسائل بینالملل اضافه کرد: اگر این پنج دیدگاه را به صورت کلی تدوین کنیم و به جای عین، سیاست و به جای ذهن، دیانت را قرار دهیم، ارتباط دیانت و سیاست بهتر مشخص میشود. دین و سیاست بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند و این تأثیر متقابل از وضعیت قرینهای تأثیر میپذیرد. در اینجا اصالت اولویت با عین یا سیاست اما اولویت اصیل با دین است. انسانی که مدعی بیدینی بوده، همین ادعای او ذهنیتی است که دین او را تشکیل میدهد. بنابراین تأثیر و تأثر متقابل دین و سیاست گریزناپذیر است. میزان استفاده از آن در جامعههای گوناگون و با اهداف متفاوت، شاکلههای متفاوتی را ایجاد میکند.
وی با اشاره به اینکه هرگاه شاهد ایجاد فضای گزار تاریخی به سمت ذهنیت جدید دموکراتیک بودهایم، رادیکالیسم بیشتر ظهور و بروز کرده است، تصریح کرد: جهان امروز در حال پوستاندازی بسیار گستردهای در ارتباط با شاکلههای گوناگون رفتاری و کنشی در ارتباطهای انسانی در سطح فردی، اجتماعی، ملی، منطقهای و بینالمللی است. این فروریزش بزرگ فاصلهها موجب شده که گسترش دانایی ملتها در برابر قدرت دولتها صفآرایی کند.
این استاد دانشگاه گفت: در آغاز قرن بیستم میلادی نیز شاهد این معنا بودیم. با رشد فناوریها و انقلاب جدید صنعتی که از اواخر قرن نوزدهم تا آغازین دورههای قرن بیستم آغاز شد، نوعی راستگرایی افراطی با تکیه بر مکاتب الهی و فلسفی شکل گرفت که از درون آن نازیسم و فاشیسم شکوفا شد و راست افراطی به وجود آمد.
مطهرنیا بیان کرد: امروز نیز بهواسطه رشد فناوریهای ارتباطی، فضایی شاکلهای در جهان به وجود آمده که موجب آگاهیهای بیشتر طبقات مختلف جوامع گوناگون از اوضاع و احوال جهانی، منطقهای و ملی شده، این امر اثری را به جا میگذارد که به همان اندازه عکسالعملهایی را بر میانگیزد. این عکسالعملها در چارچوب رفتارها و کنشهای افراطی خود را نشان میدهد و به این دلیل افراطی هستند که انعکاس یا پژواک در قبال آن چیزی هستند که در جریان حرکت کنونی رخ داده است.
این تحلیلگر مسائل بینالملل گفت: هرچه جریان حرکت کنونی به سوی فضایی بازتر، پیشرفت و توسعه بیشتر جوامع سوق داده شود، از آن سو به همان اندازه اثرات تقابلی خود را برمیانگیزد؛ بنابراین اثرات تقابلی برانگیزاننده آثار این روند است که در برابر خود مقاومتهایی را به همان اندازه و حتی بیشتر شکوفا میسازد و این در نظام طبیعت پذیرفته شده و دیالکتیک معروف هگلی یعنی تز، آنتیتز و سنتز را به وجود میآورد که موجب پیشرفت جامعه بشری به سمت تکامل فزونتر خواهد بود.
انتهای پیام