به گزارش ایکنا از قزوین، تکریم و تعظیم شهیدان، این اسوههای ایثار و شهامت شکر نعمت به شمار میرود چرا که شهدا حق بزرگی بر گردن یکایک ما دارند. در سال جاری بزرگترین رخداد فرهنگی یعنی برگزاری کنگره ملی سههزار شهید استان قزوین برگزار شد؛ در همین راستا در نظر داریم تا به معرفی تعدادی از این شهدا بپردازیم تا به این بهانه رهتوشهای از باغ معرفت و بصیرت شهدا را برای خود به ارمغان آوریم.
شهید متولد امروز: شهید مدافع حرم زکریا شیری؛ 29 ساله
آغاز ماه آذر در تقویم مزین شده به تولد بزرگمردی که یاد و نامش همواره در اذهان پابرجاست. شهید «زکریا شیری» در نخستین روز آذر سال 65 دیده به این دنیا گشود و بعد از 29 سال در راه دفاع از حریم امامت و ولایت و انقلاب و حرم اهلبیت(س) در مقابل تجاوز تروریستهای تکفیری به سوریه اعزام شد و در چندین عملیات شرکت داشت تا اینکه در چهارم آذرماه سال 94 در منطقه العیس استان حلب در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آسمان پر گشود.
شهید زکریا یک دختر 3ساله داشت و چشمانتظار تولد پسرش. وی از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحبالامر(عج) استان قزوین بود با این حال از مدتها پیش برای پیوستن به جمع مدافعان حرم لحظهشماری میکرد تا اینکه سرانجام به خیل مدافعان حرم حضرت زینب(س) پیوست و نامش بهعنوان پنجمین شهید مدافع حرم استان قزوین ثبت شد.
تلاشها برای بازگرداندن پیکر مطهر این شهید بزرگوار از محل شهادت و میدان نبرد به پشت جبهه و منطقهی خودی، حاصلی نداشت و پیکر مطهر شهید زکریا شیری تاکنون به میهن عزیزمان بازنگشته است.
در بیوگرافی این شهید بزرگوار چنین آمده است: شهید زکریا شیری یکم آذرماه سال ۱۳۶۵ در روستای گرماب خدابنده به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی و مادرش رقیه آقائی نام داشت. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی و رشتهی مدیریت دفاعی ادامه داد. در تاریخ ۱۱ فروردینماه سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد و دارای دو فرزند پسر و دختر بود. پاسدار بود و توسط سپاه صاحبالامر(عج) قزوین و بهعنوان فرمانده دسته و مدافع حرم در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. چهارم آذرماه سال ۱۳۹۴، در حلب سوریه و بر اثر انفجار تله انفجاری و اصابت ترکش و جراحات وارده شهید شد و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
پسرم لایق شهادت بود
شاید باورش سخت باشد اما زندگی این شهید بزرگوار در اطاقی کوچک در منزل پدری میگذشت و وی تا زمان شهادت در این اتاق کوچک با همسر و فرزندش زندگی میکرد. اطاقی که این روزها و بعد از شهادتش به مأمنی برای خانواده بهویژه مادر تبدیلشده و با عکسها و لوازم این شهید آذین بستهشده است.
رقیه آقائی مادر شهید در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از قزوین، با بیان اینکه راضی هستم به رضای خداوند میگوید: 4 پسر و 3 دختر داشتم که زکریا پسر ارشد من در 29 سالگی به شهادت رسید. مرا ننه صدا میکرد و همیشه در سلام کردن از همه سبقت میگرفت. لبخند از لبهایش محو نمیشد و همیشه خوشاخلاق بود. زکریا همیشه تلاش میکرد کمکحال پدرش که کارگر بود، باشد؛ احترامی که به همه بهویژه من و پدرش میگذاشت بسیار دیدنی بود.
مادر ادامه میدهد: در 21 سالگی با دخترعمه خود با کمترین تشریفات ازدواج کرد که ماحصل این ازدواج فاطمه و محمدصدرا هستند. البته محمدصدرا هیچوقت پدرش را ندید و حدود 3 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، فاطمه هم آن زمان 3 سال داشت.
وی به علاقه وافر فرزندش به اهلبیت اشاره میکند و میگوید: پابرهنه در دستههای عزاداری ایام محرم و صفر و به عشق اباعبدالله الحسین(ع) شرکت میکرد. همیشه به من میگفت برای شهادتش دعا کنم؛ بعد از شهادتش متوجه شدیم در کمک به دیگران و مستمندان همیشه آماده بود. همه این موارد نشان میداد چیزی جز شهادت لیاقت زکریای من را نداشت. زمانی که شهید شد ما برای پیادهروی اربعین در عراق بودیم. قرار بود پسرم هم در این سفر با ما باشد اما به خاطر حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) با ما نیامد. او حضور در سوریه را از سفر کربلا واجبتر میدانست و زمانی که ما به کربلا و زیارت سیدالشهدا(ع) رسیدیدم او نیز به شهادت رسید.
مادر اشکهایش را پاک میکند و ادامه میدهد: من زکریا را به حضرت زینب(س) سپرده بودم و مطمئنم جای پسرم خوب است و او سعادتمند شده است. پیکر پسرم برنگشت و من دوست داشتم پیکرش هم باشد تا سر مزارش بروم اما تاکنون خبری از پیکر پسرم نیست. وقتی برای او سنگ مزاری نمادین در گلزار شهدا گذاشتیم با اینکه بیسواد بودم در کنار مزارش شعری را به زبان و بهصورت فیالبداهه سرودم و با گریه خواندم؛ شعری که در آن به حضرت زینب(س) و مصیبتهای آن حضرت اشاره شده بود و پسرم را بهرسم هدیه تقدیم اهلبیت کردم .
برای دفاع از حرم سهساله امام حسین(ع) باید سهساله خودم را تنها بگذارم
این شهید بزرگوار در وصیتنامه خویش چنین نوشته است:
«نمیدانم زمانی که این نوشته خوانده میشود آیا در بین شما هستم و یا اینکه به سعادت راه رستگاری و شهادت که آرزوی قلبی و همیشگی من بوده، رسیدهام. لازم به ذکر است که من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نمودهام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس است.
دفاع از حریم اهلبیت(ع) و عمل به سفارش پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: من در میان شما دو امانت گرانبها میگذارم که همانا عترت و اهلبیت(ع) یکی از آن دو امانت است.
مقابله با گروه تروریستی داعش که فرزند شوم و حاصل اهداف پلید شیاطین کاخ سفید و صهیونیست نژادپرست است در واقع لبیک به ندای هل من ناصر ولیفقیه و حسین زمان، رهبر عزیزم است.
پدر و مادر گرامی ممنونم که عمر شریفتان را بهپای بنده حقیر صرف نمودید. هر چند نمیتوانم قدردان زحمات شما باشم ولی امیدوارم با قدم گذاشتن در این راه از من راضی باشید.
و ای همسر گرامی آنگونه که شایسته شما بوده نتوانستم در زندگی مشترک به وظیفهام عمل کنم و بار سنگین تربیت فرزندانم بر دوش شماست و از شما میخواهم فاطمه را فاطمی و زینبی تربیت کنی و در سختیها و مشکلات، زینب کبری(س) را به یادآوری تا آرامش معنوی به دست آوری و خوب میدانی که برای دفاع از حرم سهساله امام حسین(ع) باید سهساله خودم را تنها بگذارم. پس صبوری کن همچون زینب کبری(س).
خطاب به برادران و خواهرانم و تمام عزیزان و مردم سرزمینم عرض میکنم که پیرو ولایت باشید و تا زمانی که پشت ولیفقیه و رهبر فرزانه، امام خامنهای باشید هیچ قدرتی با هر تجهیزاتی که باشد، توان مقابله با شما را نخواهد داشت. چون سلاح شما وحدت و ایمان است که در سایه ولایتمداری حاصل میگردد. دشمن زبون ایمان و اعتقاد شما را نشانه گرفته است، پس نگذارید بین شما و اهلبیت(ع) و قرآن فاصله ایجاد نمایند.
در پایان از خواهران سرزمینم، ایران اسلامی میخواهم که با حفظ حجاب، امانتدار خون شهدا باشند. همانطور که در وصیتنامه شهدای دفاع مقدس این جمله را خواندهایم که خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت به امانت دادهام.
حلالم کنید.»
روحش شاد و راهش پر رهرو
انتهای پیام