نشانه‌های انحطاط جامعه ایمانی
کد خبر: 3516545
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۵
استنادات قرآنی بیانات رمضانی رهبر معظم انقلاب/3

نشانه‌های انحطاط جامعه ایمانی

گروه سیاسی: قرآن در دو جا به انحطاط ملّت‌هایی که اوّل ایمان آوردند، بعد در نسل بعد دچار انحطاط شدند اشاره می‌کند که یکی از آنها در سوره مریم است که خداوند می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا»؛ یعنی اوّلی‌ها مبارزه کردند و ایمان آوردند، منتها بعد بازمانده‌های بدی روی کار آمدند که اوّلین کارشان این بود که نماز را ضایع کردند و دنبال شهوات شخصی رفتند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، رهبر معظم انقلاب طبق روال هر ساله در ایام ماه مبارک رمضان دیدارهای مختلفی با اقشار مختلف داشتند؛ از اساتید و پیشکسوتان و نخبگان قرآنی گرفته تا مسئولان نظام، شاعران، اساتید، فرهنگیان و دانشجویان.

رهبر معظم انقلاب در هر یک از دیدارها مطالب و نکات مهمی را در رابطه با مسائل داخلی، منطقه و بین‌المللی و در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصاد و اجتماعی مطرح کردند. از جمله نکات برجسته بیانات معظم‌له، استناد ایشان به آیات نورانی قرآن کریم و توجه دادن به نکات و آموزه‌های قرآنی بود.

با توجه به اهمیت مطالبی که طی این دیدارها مطرح شد، ایکنا قصد دارد در قالب گزارش «استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب» به نکات و تأکیدات رهبر معظم انقلاب که مزین به آیات قرآن کریم است، بپردازد.

رهبر معظم انقلاب، 12 تیرماه در دیدار جمعی از دانشجویان به مسائل مهمی از جمله ایمان، دشمنی آمریکا، اردوهای جهادی، جریان‌های رسانه‌ای دشمن، بصیرت، دفاع از نظام اسلامی، مبارزه سرنوشت‌ساز ملت ایران و جنگ احزاب اشاره کردند.

ایشان در بخشی از بیانات خود به وضعیت کنونی جمهوری اسلامی و شباهت آن به جنگ احزاب اشاره و اظهار کردند: در سوره احزاب مشاهده می‌کنید: «وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا». قضیّه احزاب قضیّه مهمّی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهه امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه‌سازی بکنیم، می‌شود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده می‌کنید دیگر؛ همه دنیاپرستان و قدرت‌طلبان و جنایت‌کاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سراسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند و حمله هم کرده‌اند و دارند از همه جوانب حمله هم می‌کنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد. خب همه جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمی‌رسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب ـ یعنی کفّار و مشرکین مکّه ـ از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبده جنگی‌شان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّه کوچکی نبود. گفتند می‌رویم مدینه، همه را قتل‌عام می‌کنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را - یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را می‌کَنیم، تمام می‌کنیم قضیّه را. با اینکه دَأب پیغمبر این بود که وقتی جنگ می‌شد، این جنگ را بیاورد بیرون شهر و در شهر نمانَد، امّا این حادثه این‌قدر مُهیب و هولناک و سریع اتّفاق افتاد که پیغمبر مجال نکرد نیروهای خودش را ترتیب بدهد و بیاورد آماده کند برای مثلاً یک بسیجِ بیرون شهر مدینه، مجبور شد [دُور] شهر مدینه را خندق بزند که به جنگ خندق معروف است. حادثه بسیار مهمّی بود. خب مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند. مردم –همان‌هایی که تحت لواء پیغمبر زندگی می‌کردند- دو دسته شدند: یک دسته آنهایی هستند که در همین سوره احزاب حدود هفت هشت ده آیه قبل از این آیه‌ای که من خواندم، از قول آنها نقل شده: وَ اِذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض،(سوره احزاب، بخشی از آیه ۱۲) کسانی که دل‌هایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز می‌شوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد می‌آید، پدر ما را در می‌آورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکم‌بینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّه دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه این‌جوری نیست، «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه»؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همه عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی می‌کنند؛ این قضیّه را قبلاً خدا و پیغمبرش به ما گفته بودند: «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه»، درست گفته بودند؛ همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حمله دشمن، به جای اینکه روحیّه اینها را تضعیف کند، «ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا»، (سوره احزاب، بخشی از آیه ۲۲) ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیم‌شان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد؛ این به‌ خاطر ایمان است؛ ایمان این است. وقتی ایمان در دل ریشه‌دار شد، قوی شد، مواجهه با همه این مشکلاتی که شماها گفتید - و بنده هم اینها را، هم می‌دانم، هم بیشترش را می‌دانم، [یعنی] از اینها بیشتر را هم بنده می‌دانم- مشکل نمی‌شود؛ مواجهه آسان می‌شود؛ منتها مواجهه راه دارد.

با نگاه به وضعیت مسلمانان در صدر اسلام و نیز شرایط امروز جمهوری اسلامی می‌توان وجوه تشابه بسیاری را نسبت به این دو وضعیت دریافت.

جنگ احزاب پس از دو جنگ احد و بدر، سومین جنگ مهم صدر اسلام بود با این تفاوت که در جنگ بدر و احد تنها مشرکان مکه در برابر مسلمانان صف‌آرایی کردند. پس از آنکه گروه‌های مختلف مشرکان و کافران نتوانستند مقابل گسترش اسلام و تسخیر روزافزون قلوب انسان‌ها را بگیرند، در توطئه‌ای که از سوی قوم بنی‌نضیر طراحی و پایه‌ریزی شده بود، تمام دشمنان اسلام با تمام امکانات و ابزار خود به سمت مدینه‌النبی حرکت کردند.

در حالی سپاه کفار و مشرکان به 10 هزار می‌رسید که تمام ساکنان مدینه اعم از کودک و زن و مرد 10 هزار نفر نمی‌شد و این تقابل با توجه به امکانات و تجهیزاتی که در اختیار مسلمانان قرار داشت، نبردی نامتوازن و نابرابر را رقم می‌زد. از سوی دیگر صف‌آرایی احزاب در برابر مسلمانان به‌ قدری سریع اتفاق افتاد که مسلمانان زمان کافی برای طراحی و برنامه‌ریزی برای مقابله با این هجمه را نداشتند.

در چنین وضعیتی، درون مسلمانان نیز اختلافاتی بروز کرد. عده قلیلی که از نظر ایمانی ضعیف بودند و یا دل‌هایشان مریض بود با تصمیمات پیامبر(ص) مخالفت کردند و یا به وعد‌ه‌هایی که پیامبر از سوی خداوند به مسلمانان داده بود، تردید داشتند؛ از این رو به «یأس و ناامیدی و خودکم‌بینی در مقابل دشمن» مبتلا شدند و یا گرایش قلبی پنهان به دشمن داشتند.

اما در مقابل اکثر مسلمانان که قلبی مطمئن و گام‌هایی استوار برای همراهی پیامبر داشتند، به سخنان و وعده‌های پیامبر ذره‌ای تردید نداشتند و شمار سپاه دشمن از ایمان آنان نکاست.

انقلاب اسلامی نیز در زمانی به پیروزی رسید که مخالفان بسیاری داشت و قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آن را تهدیدی برای منافع خود می‌دانستند. با این حال نظام جمهوری اسلامی برخاسته از آموزه‌ها و ارزش‌های دینی و قرآنی شکل گرفت. در حالی که مردم با رأی قاطع خود از این نظام نوپا و رهبران آن حمایت کردند، اما دشمنی‌ها روز به روز افزایش می‌یافت. گروه‌های مخالف بنا داشتند با اختلاف‌افکنی، خراب‌کاری، کشتار و ایجاد ناامنی مردم را از همراهی با انقلاب اسلامی منصرف کنند، اما ایمان راسخ ملت ایران گروه‌های معاند را طرد کرد.

حمله نظامی یکی از کشورهای همسایه، تحریم‌های سیاسی و اقتصادی قدرت‌های بین‌المللی و اجرای پروژه‌های متعدد برای سرنگونی نظام هیچ‌ کدام خللی در مسیر انقلاب اسلامی و ایمان ملت ایران ایجاد نکرد.

پس از گذشت چهار دهه از پیروزی نظام جمهوری اسلامی و عدم موفقیت دشمنان این نظام، گروه‌های مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که برای تضعیف چنین نظامی که با پشتوانه مردمی قدرت یافته، نیاز به قدرتی فراتر از قدرت‌های موجود دارد؛ قدرتی برخاسته از تمام امکانات، تجهیزات و تفکرات مخالف با اندیشه حاکم بر نظام جمهوری اسلامی. بر همین اساس «دنیاپرستان، قدرت‌طلبان، جنایت‌کاران، اهل زور و ظلم و طغیان در سراسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند». هر یک از این گروه ممکن است دلایل و بهانه‌های مختلفی برای هجمه به این نظام را داشته باشند؛ یکی منافع منطقه‌ای خود را در خطر دیده و دیگری منافع بین‌المللی و گروهی از نظر فکری و اندیشه‌ای دشمنی دارند، اما وجه تشابه آنها، مخالفت‌شان است و همین امر گروه‌های مختلف را که در سایر مسائل و موضوعات با یکدیگر مشکلاتی دارند را به یک جبهه کشانده است.

ملت ایران طی 4 دهه گذشته سختی‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند و آنچه به عنوان رمز پیروزی این ملت به شمار می‌رود، وحدت و یک‌دلی آنهاست. هر چند گروه‌ها و افکار مختلفی در جامعه وجود دارند، اما خط قرمز مشترک آنها استقلال و آزادی نظامی است که برخاسته از آرمان‌ها و اندیشه‌های مردم مسلمان ایران شکل گرفته است. از همین رو، تجمیع دشمن علیه نظام نه تنها از ایمان آنها نمی‌کاهد، بلکه مصمم‌تر از همیشه پشتیبان نظام خود خواهند بود.

همان طور که آیه 22 سوره احزاب در رابطه با چنین گروهی آمده است «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا/ و چون مؤمنان دسته‏هاى دشمن را ديدند گفتند اين همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود».

در تفسیر نمونه در رابطه با وعده‌ای که در این آیه از سوی پیامبر (ع) به مسلمانان داده شده، آمده است: اين وعده اشاره به سخنى است كه قبلاً پيامبر (ص) گفته بود كه به زودى قبائل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم میدهند و به سراغ شما می‏آيند، اما بدانيد سرانجام پيروزى با شماست.

بنابراین مواجهه مسلمانان با دشمنان پیش‌بینی شده بود؛ حال اگر همچون جنگ احزاب مسلمانان از نظر امکانات و تجهیزات نیز بهره چندانی نداشته باشند، اما آنچه موجب پیروزی مسلمانان می‌شود، ایمان و پایبندی به اصول و ارزش‌هاست. همان طور که در تفسیر المیزان تأکید شده است که «مؤمنان صدق خود را در آنچه با رسول خدا (ص) عهد کرده بودند به ثبوت رسانیدند».

اما در مقابل افرادی هستند که هر چند ایمان آورده‌اند، اما در قلوب‌شان مرض است. این معنا در آیه 12 سوره احزاب آمده است. خداوند در این آیه می‌فرماید: «وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا/ و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دل‌هايشان بيمارى است میگفتند خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعده‏‌اى ندادند».

این افراد هر چند در ظاهر پیامبر را همراهی کردند، اما زمانی که با خیل تهدیدات مواجه شدند، یأس و ناامیدی در قلوب‌شان رخنه کرد و نه تنها خود از جرگه مؤمنان واقعی خارج شدند، بلکه در میان دیگر مسلمانان نیز به تفرقه‌افکنی پرداختند.

در تفسیر نمونه در رابطه با این تفرقه‌افکنی آمده است: در اينجا مسلمانان به گروه‌هاى مختلفى تقسيم شدند؛ جمعى مؤمنان راستين بودند، گروهى خواص مؤمنان، جمعى افراد ضعيف الايمان، جمعى منافق، جمعى منافق لجوج و سرسخت، گروهى در فكر خانه و زندگى خويشتن و در فكر فرار بودند، جمعى سعى داشتند ديگران را از جهاد باز دارند و گروهى تلاش می‌كردند رشته اتحاد خود را با منافقين محكم كنند.

با این حال نتیجه جنگ احزاب نشان می‌دهد که پیامبر با تکیه بر مؤمنان راستین و البته وعده‌های خداوند متعال توانست اتحاد دشمنان را در هم شکسته و پیروزی را برای مسلمانان رقم بزند.

بر همین اساس جنگ‌های صدر اسلام به ویژه موقعیت جنگ احزاب برای وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، می‌تواند درس‌ها و آموزه‌های فراوانی داشته باشد. با این حال نباید از شرایط بدر و احد نیز غافل بود؛ جنگ بدری که «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن‌اللَّه» شد و جنگ احدی که پیروزی مسلمانان به شکست تبدیل گشت.

رهبر معظم انقلاب نیز در جلسه مذکور به همین نکته اشاره‌ای داشتند و اظهار کردند: این نقطه مقابل آن مطلبی است که من در جلسه کارگزاران نظام در اوایل ماه رمضان گفتم که «اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا»؛ این هم آیه قرآن [است]. روز جنگ اُحد عدّه‌ای نتوانستند مقاومت کنند، میدان را رها کردند، پیروزی را تبدیل به شکست کردند. در جنگ اُحد مسلمان‌ها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوته‌بینی یک عدّه معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. قرآن می‌گوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، «اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا»؛ این کارهایی که قبلاً آنها با خودشان کردند، آنها را در معرض این لغزش قرار داد. عزیزان من! گناهان، بی‌توجّهی به خود، عدم رعایت تقوا این‌جوری است. اگر می‌خواهیم در مقابل جبهه استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعده آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایت‌های لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم؛ [این] نیاز ما است.

می‌توان شرایط بدر و احد را یکسان دانست؛ تنها تفاوتی که این دو داشتند، آن بود که برخی مؤمنان صبر و تقوا پیشه نکردند و به خاطر امیال و خواسته‌های دنیوی میدان جهاد را رها کردند. همان روزنه‌ای که مدخلی برای ورود شیطان به قلوب مؤمنان محسوب می‌شود.

در آیه 55 سوره آل عمران این موضوع به وضوح مورد تأکید قرار گرفته و آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ/ روزى كه دو گروه [در احد] با هم روياروى شدند كسانى كه از ميان شما [به دشمن] پشت كردند در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پاره‌‏اى از آنچه [از گناه] حاصل كرده بودند شيطان آنان را بلغزانيد و قطعاً خدا از ايشان درگذشت، زيرا خدا آمرزگار بردبار است».

هر چند پیش از این در مورد اتحاد دشمنان اسلام و هجمه گسترده آنان علیه مسلمانان سخن رانده شد، اما نباید جهاد اکبر و مقابله با نفس را فراموش کرد. کمین شیطان علیه مؤمنان مسئله‌ای حتمی و همیشگی است و انسان برای در امان ماندن از حربه‌های دشمن نیاز به صبر و تقوا دارد. اشتباهات انسان که موجب وسوسه شدن و یا فریب خوردن از جانب شیطان می‌شود، گاه انسان را با مشکلاتی روبرو ساخته و فرد را به زحماتی می‌اندازد، اما گاه اشتباه و لغزش یک فرد، گروه یا جامعه‌ای را به سختی می‌اندازد. همان‌طور که گروهی از مؤمنان با پشت کردن به دستورات پیامبر، پیروزی مسلمانان را به شکست تبدیل و صدمات جبران‌ناپذیری را به جامعه اسلامی وارد کردند.

این لغزش به سبب بدی‌ها و کدورت‌هایی است که در دل آنها ایجاد شده و انسان را به سمتی می‌کشاند که مرتکب گناهان سخت‌تر و بزرگ‌تری می‌شود. علامه طباطبایی در رابطه با چرایی روی گرداندن مؤمنان از میدان مبارزه گفته است: «کسانی که هنگام جنگ رویگردان شدند، شیطان آنها را به لغزش افکند و علت آن هم بدی‌هایی بود که مبنی بر هواهای نفسانی آنها بود».

همان طور که حضور مؤمنان، جامعه ایمانی را شکل می‌دهد، انحراف مؤمنان از ارزش‌های واقعی و سست شدن عقاید به مرور جامعه ایمانی را به انحطاط می‌کشاند. چه اقوام و ملت‌هایی که در طول تاریخ به انحطاط و ورطه نابودی کشیده شده‌اند؛ اقوام و ملت‌هایی که زمانی در کنار پیامبران حضور داشتند و از فیض حضور انبیای الهی بهره‌مند بودند، اما به سوی انحراف رفته و ارزش‌های خود را تغییر داده یا ترک کردند. این انحراف به ویژه بعد از تغییر نسل به وجود می‌آید؛ زمانی که نسل‌های بعدی به ارزش‌ها و آرمان‌های اصلی جامعه کم‌توجه می‌شوند و همین عامل باعث فراموشی ارزش‌ها و یا تحول آنها می‌شود. همانطور که رهبر معظم انقلاب مطرح کردند: قرآن در دو جا اشاره می‌کند به انحطاط ملّت‌هایی که اوّل ایمان آوردند، بعد در نسل بعد دچار انحطاط شدند. یک جا در سوره مریم است که می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا»؛ یعنی اوّلی‌ها مبارزه کردند و ایمان آوردند، منتها بعد ... بازمانده‌های بدی روی کار آمدند که «اَضاعُوا الصَّلوة»؛ اوّلین کارشان این بود که نماز را ضایع کردند؛ «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات»؛ دنبال شهوات رفتند، دنبال شهوات شخصی رفتند؛ «فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا»؛ این دو عامل -عامل ضایع کردن نماز و دنباله‌روی از شهوات- این نیروهایی را که باید در مقام جهاد و مبارزه ایستادگی کنند و این ایستادگی قطعاً به پیروزی منتهی خواهد شد، اینها را تضعیف می‌کند؛ اینها را پوک می‌کند... . «همین موضوع در سوره اعراف [آمده]: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی»؛ [یعنی] یک‌بار دیگر این «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ» در قرآن تکرار شده و در دو جا آمده، این جای دوّمی است. «وَرِثُوا الکِتابَ»؛ حقایق را به دست گرفتند منتها جذب دنیاطلبی شدند، «یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی».

همان طور که در این فراز از سخنان رهبر معظم انقلاب مطرح شد، در آیه 59 سوره مریم، گزاره‌های ورود جامعه ایمانی به مرز انحطاط ذکر شده است. در این آیه آمده است: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا/ آن گاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد».

بنابراین تباه ساختن نماز به عنوان ستون دین و پیروی از هوس که محتوای اعتقادی افراد را تهی می‌کند، موجب می‌شود که یک جامعه ایمانی به انحراف و نهایتاً به انحطاط کشیده شود؛ چرا که دیگر ارزش‌هایی مانند صبر، صداقت، جهاد، مقاومت و مسائلی از این دست دیگر مفهوم واقعی خود را نخواهد داشت. همانطور که در تفسیر المیزان نیز آمده است «به جای آنها که خدا انعامشان کرده و روش‌شان خضوع و خشوع برای خدای متعال بود، قومی آمدند و جانشین آنها شدند و آنچه را از آنان گرفتند، یعنی نماز و توجه و ذکر خدا را ضایع کرده و در امر آن سهل‌انگاری نمودند، بلکه بکلی آن را ترک کردند و در نتیجه از شهواتشان پیروی کردند و همین پیروی آنها را از مجاهده در راه خدا و توجه به او بازداشت».

در تفسیر نمونه این نکته مورد بررسی قرار گرفته که چرا در این آیه بر موضوع نماز تأکید شده و آمده است: نماز سدى است در میان انسان و گناهان، هنگامى كه این سد شكسته شد، غوطه‏‌ور شدن در شهوات، نتيجه قطعى آن است و به تعبیر دیگر همان گونه كه پيامبران، ارتقای مقام خود را از یاد خدا شروع كردند و به هنگامى كه آیات خدا بر آنها خوانده می‌‏شد به خاك می‌‏افتادند و گریه می‌‏كردند، این پیروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش كردن یاد خدا شروع شد.

از این رو می‌توان گفت اقامه نماز باعث افزایش ایمان و مانع از بروز انحراف می‌شود؛ توجه به جنبه‌های فردی و اجتماعی نماز مورد تأکید است و از این جهت که ترک نماز یکی از عوامل انحطاط جوامع ایمانی به شمار رفته، بنابراین نمی‌توان ترک آن را یک موضوع شخصی و فردی دانست. بنابراین اهتمام آحاد جامعه به امورات ایمانی شخصی نکته قابل توجهی است که نباید فراموش شود. علاوه بر نماز، دیگر اصول و ارزش‌های مورد توجه اسلام نیز به همین‌گونه است؛ مسائلی همچون صبر، جهاد و ایستادگی جنبه‌های فردی و اجتماعی دارند که در ضعف و قدرت جامعه تأثیرگذار هستند و تک‌تک مؤمنان باید در رعایت این امور کوشا باشند. گاه همان‌طور که در موضوع جنگ احزاب مطرح شد، مؤمنان به دلیل اندک بودن گام‌هایشان سست می‌شود، اما در آیات متعدد قرآن، خداوند وعده یاری داده است؛ از جمله در آیه 65 سوره انفال این وعده ذکر شده که در سخنان رهبر معظم انقلاب نیز مورد استناد قرار گرفته است. رهبری در بخشی از سخنان خود اظهار می‌کنند: «اینکه دیدید امام بزرگوار ما ایستاد؛ خب، امام اوّل کار تنها بود، بعدها مردم آمدند، بعدها خواص آمدند و توده مردم آمدند؛ از همان اوّل که تنها بود محکم ایستاد، تا آخر هم می‌گفت که اگر همه هم پشت به من بکنند من این راه را خواهم رفت، خدا به پیغمبرش هم می‌فرماید که اگر تو تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ تک و تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ البتّه «حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ»، به دیگران هم بگو امّا اگر تنها هم ماندی باید بروی؛ این به‌خاطر ایمان است، وقتی ایمان در کسی قوی شد تنها هم بماند می‌رود. آن‌وقت این مشکلاتی که حالا گوشه کنار پیدا می‌شود که یکی طعنه‌ای می‌زند، یکی یک حرفی می‌گوید، یکی یک مخالفتی می‌کند، اینها دیگر در سر راه، مانع به حساب نمی‌آید».

گاه دیده می‌شود افراد به تصور اینکه تنها هستند، در برابر سختی‌ها و مشکلات مقاومت نمی‌کنند و هر شخصی منتظر اقدام فرد دیگری است تا او نیز حرکت کند. در صورتی که اگر این تصورات به رفتار و عمل تبدیل شود، خواهیم دید که گروه قابل توجهی از افراد به چنین امری تمایل دارند، اما اراده‌ این قوه در آنها به فعل نیست.

امام خمینی(ره) یکی از افراد بااراده‌ای بود که در برابر ظلم ایستاد و نه تنها، موجب بالندگی شخصی شد، بلکه جمعیت گسترده‌ای را به سمت بالندگی سوق داد به گونه‌ای که بزرگ‌ترین شگفتی قرن را شکل دادند. حال اگر چنین تصور می‌شد که امام (ره) در این مسیر تنهاست و حامی چندانی ندارد و به همین دلیل باید دست از ایستادگی و مقاومت برمی‌داشت، ظلم ادامه داشت و جامعه در تاریکی غوطه‌ور باقی می‌ماند.

در آیه 65 سوره انفال این توصیه به مؤمنان شده که در جهاد شکیبا باشند؛ چرا که خداوند آنها را یاری خواهد کرد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ/ اى پيامبر مؤمنان را به جهاد برانگيز اگر از [ميان] شما بيست تن شكيبا باشند بر دويست تن چيره می‌‏شوند و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز میگردند؛ چرا كه آنان قومی‌ هستند كه نمی‌فهمند».

این آیه از جمله آیاتی است که برای تشویق مؤمنان برای جهاد فی سبیل‌الله مطرح شده است؛ آیه‌ای که به مؤمنان وعده می‌دهد در هر حالتی میدان جهاد را رها نکنند چرا که یاری خداوند و پیروزی نهایی از آن آنهاست.

در تفسیر المیزان دلیل این پیروزی چنین توصیف شده است: «ایمان به خدا نیرویی است که هیچ نیرویی معادل آن نیست و تاب مقاومت در برابر آن را ندارد، زیرا نیروی ایمان مبتنی بر فهم صحیح است و همین امر مؤمن را به هر خلق و خوی پسندیدهای مثل شجاعت و جرأت و استقامت و آرامش قلب متصف میسازد و در عین حال به انسان توکل و اعتماد به خدا را میبخشد، مؤمن یقین دارد که چه کشته شود و چه بکشد، برد با اوست، زیرا در هر دو صورت پاداش او بهشت جاوید و رضوان الهی است و او در خود مصداقی برای مرگ به آن معنایی که کفار عقیده دارند و مرگ را نابودی میپندارند، نمیبیند.

وظیفه دیگری که رهبر معظم انقلاب برای دانشجویان عنوان می‌کنند، تبیین است؛ ایشان در این رابطه اظهار کردند: «تبیین اساس کار ما است. ما با ذهن‌ها مواجهیم، با دل‌ها مواجهیم؛ باید دل‌ها قانع بشود. اگر دل‌ها قانع نشد، بدن‌ها به راه نمی‌افتد، جسم‌ها به‌ کار نمی‌افتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است ... فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛ (سوره رعد، بخشی از آیه ۴۰) به پیغمبر خدا می‌گوید وظیفه تو رساندن است، حرف را باید برسانی. باید تبیین کنید؛ حرف‌هایتان را، نظراتتان را بگویید؛ در مسائل مهمّ کشور؛ در مسئله اقتصاد مقاومتی تبیین کنید، در مسئله پیشرفت علمی -اینها مسائل مهمّ کشور است- در مسئله ارتباط با آمریکا [تبیین کنید]؛ برای خیلی‌ها روشن نیست. برای شما که مجموعه‌های دانشجویی هستید، اگر روشن نیست، بروید برای خودتان روشن کنید؛ اگر روشن است، برای مجموعه دانشجویی تبیین کنید».

هرچند در آیه 40 سوره رعد وظیفه ابلاغ و رساندن، برای پیامبر ذکر شده اما تمام مؤمنان و پیروان پیامبر که این رسالت و آگاهی را دریافته‌اند، وظیفه ابلاغ به دیگران را بر عهده دارند؛ همانطور که در صدر اسلام آیاتی که به پیامبر نازل می‌شود، توسط همراهان ایشان حفظ و به دیگران منتقل می‌شد.

امروز نیز وظیفه رساندن برعهده آگاهانی همچون دانشجویان است که در عرصه علم و دانش و جهاد علمی تلاش می‌کنند؛ از این رو افزایش سطح آگاهی در عرصه‌های مختلف ابزاری برای تحقق این رسالت است؛ همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند «سطح آگاهی سیاسی و دینی خودتان را افزایش بدهید. نگویید ما همه چیز را بلدیم، به همه چیز مسلّطیم؛ نه، گاهی سطح آگاهی‌های سیاسی کم است، گاهی سطح آگاهی‌های دینی کم است. امروز امکانات فراوان است برای این معنا؛ هم در مورد سیاست، هم در مورد دین. حالا در مورد دین، مثلاً حوزه علمیّه قم -حالا یکی از دوستان گِله سخت و تند حسابی و جان‌داری از حوزه علمیّه قم کردند؛ البتّه نصفش وارد است، نصفش وارد نیست؛ به‌طور کلّی نمی‌شود رد کرد، نمی‌شود هم قبول کرد، یک اشکالاتی هم داشت- امروز ظرفیّت خیلی خوبی برای تفکّرات دینی‌ که بتواند در اختیار شما قرار بگیرد، دارد. من همین چند شب پیش اتّفاقاً در تلویزیون دیدم یکی از بزرگان و علمای بزرگ حوزه علمیّه قم راجع به پلورالیسم، با یک بیان ساده قرآنی یک بحث بسیار خوب و کوتاهی کرد؛ چون یک عدّه‌ای هستند که می‌خواهند پلورالیسم را به اسلام نسبت بدهند؛ چون اسلام گفته «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ الَّذینَ هادوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئینَ مَن ءامَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الأخِر»، پس اسلام «همه‌دینی» است و به هر دینی که خواستید [عمل کنید]؛ خب این حرف غلطی است امّا خب حرفی است که با تعبیرات و با شدّومَد و با های‌وهوی، مدّعیانی این را چند سال ابراز می‌کنند، یک عدّه‌ای از بیچاره‌ها را هم تحت تأثیر قرار می‌دهند».

در رابطه با آیه 62 سوره بقره این شبهه مطرح می‌شود که پیروان هر مذهبى باید به مذهب خود عمل کنند و لازم نیست ادیان دیگر اسلام را پذیرا شوند و همین قدر که به خدا و آخرت ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند کافى است.

در توضیح این مورد می‌توان به مسائلی که در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده اشاره کرد. در این تفسیر تأکید شده: آیات قرآن پر است از دعوت یهود و نصارى و پیروان سایر ادیان به سوى این آیین جدید؛ اگر تفسیر فوق صحیح باشد با بخش عظیمى از آیات قرآن تضاد صریح دارد، بنابراین باید به دنبال معنى واقعى آیه رفت. اگر یهود و نصارى و مانند آنها به محتواى کتب خود عمل کنند مسلّماً به پیامبر اسلام (ص) ایمان می‌‏آورند، چرا که بشارت ظهور او با ذکر صفات و علایم مختلف در این کتب آسمانى آمده است. این آیه ناظر به سؤالى است که براى بسیارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فکر بودند که اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تکلیف نیاکان و پدران ما چه مى‏‌شود؟ آیا آنها به خاطر عدم درک زمان پیامبر اسلام و ایمان نیاوردن به او مجازات خواهند شد؟ در اینجا آیه فوق نازل گردید و اعلام داشت هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش ایمان آورده و عمل صالح کرده اهل نجات است، و جاى هیچ گونه نگرانى نیست؛ بنابراین یهودیان مؤمن و صالح قبل از ظهور مسیح، اهل نجات هستند، همان گونه که مسیحیان مؤمن قبل از ظهور پیامبر اسلام.

captcha